آقای محمدحسن شهسواری در کتاب “ حرکت در مه” خود میگوید:
«در رمان شخصیتمحور، همهچیز بر پایهی یک شخصیت یا شخصیتهای اصلی استوار است. همهی خصوصیتهای مهم انسان که موجب کنش یا واکنشهایی در زندگی میشود. همهی چیزهایی که صبحمان را با آن میآغازیم و شبمان را با آن به آخر میرسانیم. پلات در رمانهای شخصیتمحور، یعنی چرایی و چگونگیِ اعمال شخصیت.»
قبلا به سه ویژگی از سیزده ویژگی شخصیت که به صورت پیشرمان نوشته میشود اشاره کردم.
۱-ویژگیهای فیزیکی: شامل قد و وزن و هر آنچه که نمایانگر شکل ظاهری شخصیت اول داستانتان میشود. به مثال زیر دقت کنید:« امیر مردی قدبلند است و هیکلی لاغر دارد. بینی کشیده و چشمهای گودرفتهاش و تیرگی پوست زیر چشمها از او آدمی تودار معرفی میکند. پاهای بلندش هنگام راهرفتن به روی زمین کشیده میشود.»
این خصوصیات یعنی هرآنچه در ذهن شما برای قهرمان داستانتان شکل گرفته به خود شما معرفی میشود و قرار نیست همهی این جملهها در رمان گنجانده شود. این کار بیشتر شبیه فکر کردن است. فکر شما در مورد شخصیت به هرجا سیر کند، شما را در معرفی شخصیت راهنمایی میکند.
۲-ویژگیهای سنی: برای روشن شدن خصوصیات قهرمان داستان ما با همان شخصیت خیالی یعنی امیر پیش میرویم: « امیر در دههی شصت زندگی میکند و مردی چهلساله است. یعنی یک مرد کامل و بالغ. او ازدواج کردهاست و از آنجایی که سه فرزند دارد، پس یعنی در سنی پایینتر از سن ازدواج توی خرج و مخارج زندگی زناشویی افتاده است. دستهای چروک و پینهبستهی او نشان از کار سخت میدهد.
۳- ویژگی شغلی: « امیر کارمند شرکت بیمه است ولی بعد از اداره کنار یک معمار، بنایی میکند. حالا از کمی حقوق و زن و سه تا بچه و خرج و مخارج آنها که بگذریم، امیر از بچگی کمکحال پدرش بنایی میکرده و یکجورهایی کار بنایی توی خون آبا و اجدادیاش بوده. پدرش اوسرحیم گچکار، در کار خودش حرفهای بود و همهی روستای کریمآباد برای ساختوساز و کارهای بنایی از او کمک میگرفتند. امیر هم به تبعیت از پدر، گچکاری میکند و طرح و نقشی که با گچکاری روی سقف و دیوار خانهها میاندازد همتا ندارد. ایکاش بتوانم در جایی از رمان فلشبک بزنم و از زندگی اوسرحیم جلوهای نشان بدهم.»
خب تا اینجا داشته باشید تا پست بعدی که سه ویژگی شخصیتی دیگر را خدمتتان عرض کنم. امیدوارم این پست مفید بوده باشد.
مرجان اکبری✍?