پیش از نوشتن یک رمان، لازم است در تمام داستان تکلیف خودمان را با شخصیتها مشخص کنیم. ابتدا به نوشتن تمام خصوصیات ظاهری و باطنی شخصیت اصلی میپردازیم، سپس نوبت به شخصیتهای فرعی میرسد. این شخصیتها باید در داستانتان مشخص شوند حتی اگر قرار است در صحنهای فقط رد شوند باید شخصیتشان در پیشداستان شکل بگیرد.
نکتهی مهم: پیشداستان مرحلهای پیش از نوشتن رمان است که فقط شما از آن اطلاع دارید و قرار نیست در اختیار کسی گذاشتهشود. استاد شهسواری به ۱۳ ویژگی در مورد قهرمان داستان اشاره کردهاند که بنده با ذکر یک شخصیت خیالی به نام امیر و برای درک بهتر، موضوع را بررسی کردهام. امیدوارم مفید بوده باشد.
۱۰- تأثیر والدین: در شخصیت خیالی من، مردی به نام امیر که در دههی شصت مردی متاهل و مسئول به خانواده است زندگی میکند. والدین مخصوصا پدر نقش بهسزایی در رفتار و منش شخصی امیر دارد. پدری که در تمام عمر با شرافت زندگی کرده و نان حلال سر سفره آورده نمیتواند فرزندانی لاابالی بار آورد و یا حداقل فرصت این کار را به آنها نداده. چرا که به امیر از کودکی یاد داده که روی پای خودش بایستد. امیر پشتکاری و سلامت روحش را از پدر یاد گرفته و اینکه هیچوقت زیر بار حرف زور نرود و غمخوار عالم و آدم باشد را از مادر. مادری که همهی وصله پینههای زندگی در دستان پرتوان و کارکردهاش به خوبی نمایان است.
۱۱- تأثیر خانواده ( همسر و فرزندان):
امیر مردی مقید است و اخلاق و منشی که از پدر به ارث برده را به سه فرزند خودش منتقل کرده، اما در مورد دینداری مدخترش را نتوانسته خیلی مقید به نماز کند زیرا او تحت تاثیر رفتار سودابه عمل میکند. امیر یا باید بتواند اعتقادات مذهبیاش را با سودابه حل کند و مسالمتآمیز کنار هم زندگی کنند یا پی اختلاف را به خود بمالد و به دنبال آن منتظر عواقب غیرمنتظره برای تک دخترشان باشد. امیر احساس تنهایی میکند و ذات شیطنتگونهی او گاهی سیخونک میزند: بشود مطیع خواستههای سودابه و اجازه دهد او هرطور میخواهد با بچهها رفتار کند؟ یا با رفتارش مخالفت کند و درگیری و جروبحث در خانهاش سر گیرد؟
مرجان اکبری ✍?