عنوان پست هشتم:
«من خستم از قوی بودن...»
(وقتی دیگه نمیخوای نقش آدم محکم رو بازی کنی)
---
✍️ متن پست هشتم وبلاگ «دلآگاهی»:
یه جایی توی مسیر زندگی، ما یاد گرفتیم که باید قوی باشیم.
قوی بمونیم.
همیشه.
برای همه...
قوی برای خانواده.
قوی برای بچههامون.
قوی برای دوستامون.
قوی حتی وقتی خودمون داریم از درون خرد میشیم...
اما هیچکس نمیپرسه:
کی برای خودت قوی بودی؟
کی تو رو بغل کرد وقتی بقیه داشتن فقط ازت انتظار داشتن؟
کی گفت: «اشک بریز، حق داری!»؟
🧠 همیشه قوی بودن، گاهی خودش یه شکل از زخم خوردنه.
ما توی نقش «آدم همیشه محکم» گیر میافتیم.
نقشی که اجازه نمیده خسته بشیم، شک کنیم، ضعیف باشیم یا حتی کمک بخوایم.
و کمکم...
خودمون رو از خودمون جدا میکنیم.
همهچی خوب به نظر میرسه، جز حالِ خودمون.
---
📍 حرف مهم امروز:
تو حق داری خسته بشی.
تو حق داری گریه کنی.
تو حق داری بگی: «دیگه نمیتونم.»
اینا نشونهی ضعف نیست.
اینا نشونهی انسان بودنه.
همیشه قوی بودن یه اجبار نیست.
گاهی یه زنگ خطره.
زنگی که میگه: وقتشه خودت رو ببینی، نه فقط دیگران رو.
---
💡 تمرین ساده ولی عمیق:
📝 امروز جلوی آینه، فقط به خودت بگو:
«من خستهام... ولی هنوز آدم خوبیام.
هنوز دوستداشتنیام.
هنوز حق دارم آرامش داشته باشم.»
و بعد، حتی اگه شده ۵ دقیقه،
یه کاری برای خودت بکن.
نه برای خوشحال کردن دیگران،
فقط برای آرام کردن خودت.
---
💬 جملهی پایانی:
آدمی که همیشه قویه، بیشتر از همه نیاز به تکیهگاه داره...
لطفاً به خودت تکیه کن، قبل از اینکه از پا بیفتی.
دلآگاهی