انجام کارهای شخصی مثل دستشویی رفتن اولین آموزشی است که انسان در زندگی یاد میگیرد، همچو کودکی که از سنی به بعد یاد میگیرد دستشویی خود را بگوید و از سنی به بعد به تنهایی برود .حال تصور کنید که شما سالهای زیادی را زندگی کرده اید و اعتبار و احترامی برای خود در خانواده کسب کرده اید ، اما ناگهان متوجه میشوید که بیمار شده اید و کنترل شخصی ترین فعالیت زندگیتان را ندارید، قطعا اولین چیزی که به ذهنتان خطور میکند، نظرات دیگران راجع به خود و خجالت زدگی و شرمندگیست ؛ به یاد دارم که ۶ سالم بود ، در مهدکودک همراه بچه های دیگر بازی میکردم ، گرم بازی بودم که متوجه شدم ناگهان شلوارم خیس شده است و چه لحظه ی ناراحت کننده ای بود ، چون همه به من خندیدند، مسخره ام میکردند ، و پس از سالها هنوز که هنوز است این خاطره در ذهنم حک شده چه برسد به یک فرد مسن و محترم . معمولا این بیماری این تفکر را به همراه دارد که فرد دیگر هیچ اختیاری از خود ندارد اما این اشتباه است ؛ با باور کردن به اینکه بی اختیاری در ادرار یک بیماری است نه یک مرحله از کهولت سن میتوان این تابوی بزرگ را درهم شکست، همچون اعتیاد
کاش میشد درمانی برایش یافت و افراد دچار این بیماری را درمان کرد، اما چه صد حیف که این اتفاق نمیفتد، بعضی مواقع باید بپذیریم که برای خیلی از چیزها درمانی وجود ندارد ، تنها باید تحملشان کرد، پس لطفا با نظرات بیجا و تمسخر و تصغیر و تحقیر باری به بار غم و مشکلات دیگران نیفزاییم ، هر زمانی که تصمیم گرفتیم فردی که دچار بی اختیاری در ادرار است را قضاوت کنیم، تنها و تنها لحظه ای این اتفاق را برای خود تصور کنیم، زندگی با ما بازی میکند، ممکن است برسد روزی که ما خجالت میکشیم و مسخره میشویم و از خدا شکایت میکنیم که این چه امتحانست خدا ؟ اما امتحان نیست ، تنها تاوان رفتار نسنجیده و عجولانه ی ما در گذشته بوده...
#یک_روز_به_جای_من