تجربه من از ساخت لندینگ پیج.
خوب اگه بخوام از ابتدای مسیر بگم که چی شد به این دو صفحه رسیدم. دلیلش کلاس دیجیتال مارکتینگ آقای طالبی بود. این تمرین جلسه نهم ماست. البته بگم تمام اطلاعاتی که در ادامه خواهید خوند، تنها تجربه استفاده من، به عنوان دانشجوی دیجیتال مارکتینگ از این دو سایت میباشد و قابلیت استناد ندارد.
خوب من کارم رو با لندیک شروع کردم. پالت آبی در هویت بصری استفاده شده بود. رنگ آبی، علاقه متخصصین حوزه دیجیتال مارکتینگ رو مجددا به من یادآوری کرد. اگه مقاله قبلی من در ویرگول رو نخوندین خوبه که دوباره یادآوری کنم، همیشه رنگ ها برای من بخش مهمی از هویت یک برند به حساب میان، و شاید تا حدودی از جستجو در رنگها دوست دارم پی به ماهیت برند ببرم.
به قول بلک: بهطورکلی زندگی مصرفکنندگان، نه تنها براساس تفکرات، نگـرشهـا و مفـاهیم شـناخته مـیشه، بلکـه بهوسـیله رنگها، اشکال و اصواتی که با آنها در تعامل دائمی هستند، متمایز میشه.
رنگ نه تنها برای من بلکه برای خیلی از افراد دریچهای برای شکلگیری ارتباط اولیه محسوب میشه. رنگ آبی برای کسب و کارها نشون دهنده غیرتهاجمی بودن و بهرهوریه سازمانیه. حالا ببینیم واقعا اینطوریه؟
بعد از اینکه به راحتی تونستم ثبتنام رو انجام بدم وارد بخش قالبهای پیش فرض شدم. همون لحظه اول، قالبی که طرح ساختمانی داشت نظرم رو به خودش جلب کرد و شروع به کار کردم. خیلی قابلیت تغییر نداشت ولی در نهایت خروجی خوبی رو تحویل گرفتم. با چند کلیک ساده صاحب یک لندینگ پیج شدم. شما بر اساس شاخه فعالیتتون میتونید قالب رو انتخاب کنید.
سختی کار از جایی شروع شد که میخواستم اون رو منتشر کنم. با اینکه لندینگ پیج من تنها یک تمرین کلاسی بود و میخواستم از قابلیت چهارده روز انتشار رایگان استفاده کنم، باید تنظیمات زیردامنه رو روی هاستم اضافه میکردم. اینجا با پشتیبان فوق العاده خوش اخلاق لندیک آقای گروسیان آشنا شدم. قدم به قدم تمام سوالات من رو پاسخ داد. بدون اینکه عصبانی یا خسته شه. همین جا بود که لندیک مهر تایید بهرهوری سازمانی رو از من گرفت. چند ساعتی زمان برد تا تونستم با توجه به نکاتی که آقای گروسیان میفرستاد لندینگ پیج خودم رو ایجاد کنم و در نهایت منتشرش کنم.
در این زمان که مشغول پرسش و پاسخ با پشتیبان لندیک بود همزمان در لندین هم شروع به ایجاد حساب کاربری کردم. لندین هم ویژگیهای جالبی داشت و به شکل متفاوت تری قالب آماده رو تحویل داد. من رو به یاد رستورانهای غذایی انداخت که مواد اولیه رو میدن و خودت غذا رو آماده میکنی و شاید حتی ایکیا.
فکرکنم به این رویکرد اثر ایکیا میگن. یک سوگیری شناختی. به این معنی که آدم ها چیزهایی رو که خودشون در ساخت تمام یا بخشی از اون نقش داشتن رو ارزشمندتر و بهتر از کالای مشابه تلقی می کنن، من هم دقیقا همین احساس رو داشتم.
تمام صفحه لندینگ رو میتونستی با استفاده از بخشهای متفاوت با سلیقه خودت طراحی کنی. رنگ سازمانی اضافه کنی و یا از اینفوگرافیهای جالبی که داشت، استفاده کنی. من هم برای بخشی از مسیر طراحیم استفاده کردم. تفاوتی که اینجا دیدم به غیر از اینکه لندین نصف سایت لندیک روز رایگان در اختیارم میزاره، این مورد بود که، نیازی برای ثبت زیر دامنه نداشت. همین جا با آقای گروسیان صحبت کردم و دلیل رویکرد متفاوت این دو سایت رو پرسیدم ایشون دلایلی زیر رو گفتن:
* مشتریانشون سازمان های بزرگ هستند که نیاز دارند روی دامنه خودشون لندینگ پیج داشته باشند، بنابراین زیر ساخت طوری طراحی شده که چیزی داخل لندیک منتشر نشه.
*ضمن اینکه بحث مالکیت محتوا رو مطرح کردند و گفتند قوانین پلیس فتا هم اجازه این کار رو بهشون نمیده.
* ضمنا سازمانهایی که با لندیک کار میکنند نیروهای متخصص دارند و کارهای فنی مثل ست کردن زیر دامنه کار خیلی پیچیدهای براشون نیست.
* در نهایت به این هم اشاره کردن که تنها با یک بار انجام فرایند زیر دامنه، قطعا برای دفعات بعد به راحتی از سایت میتونیم استفاده کنیم.
کاملا قانع کننده بود و چیزی که بیشتر از صحبتمون پی بردم این بود: شاید لندیک برای افراد متخصصتر و لندین برای افرادی که هیچ آشنایی قبلی با فرایند ایجاد سایت و خرید دامنه ندارند طراحی شده. بعد از اینکه سوالاتم رو از آقای گروسیان پرسیدم و کلی ازشون تشکر کردم به تکمیل لندینگ پیجم در لندین ادامه دادم و کارم رو تموم کردم. حالا برای دو پرسونایی که برای بیزنس فرضیم در نظر گرفته بودم دو لندینگ پیج عالی داشتم. هر کدوم ویژگی های خودش رو داشت و به خوبی منظور من و رسونده بود. اگر در واقعیت منتشر میشد قطعا میتونست لیدهای زیادی رو جذب کنه. امیدوارم با خوندن مقاله من، سایت مناسب خودتون رو انتخاب کنید و از مسیر یادگیری و کسب تجربههای جدید لذت ببرید.
ثمین پرتوی دانشجوی دیجیتال مارکتینگ
زمستان هزار و چهارصد و یک