BTS ♡☆Army
BTS ♡☆Army
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

عشق بی تی اس 4

چند روز بعد مامانت زنگ زد ایندفعه تماس تسویری توهم پیش جیهوپ بودی رفتی بیرون از خونه مامانت: هو کجایی؟ چرابیرونی امرز مسابقه نداری که😐😯😵😳
هو: عه چیزه اومدم هوا بخورم تو خیلی گرم بود
مامانت: باشه😒 هتل تو کجاس ف

م.. مامان چی😳

مامانت: ما اومدیم کره 😍😧

تو: اما مامان

اما نداره ما اومدیم🤩🤩تصمیمچجحکح
ججح
ج
ج ثو
تصمیم گرفتی بگی هتل تکی بوده و هفت تا هم اتاقی داشتی😑😑😐🤣(خیلی احمقانه امرن باور کنن 🤣😐)


مامانت: چی میگی بگو چی شده؟! 😳😳

تو: عم خب من..........
همه چی رو گفتی😐

مامانت عصبانی بود😡😡
افتاد دنبالت 🤣🤣

بعد قایم شدی جایی که رفتی زدی شیرموز کوک رو ریختی🤣( تو فاز نامجون بودی)
کوک هم اوفتاد دنبالت بالشت شوگا رو از زیر سرش کشید بیاد بزندت😂😂
شوگا هم اوفتاد دنبال کوک گفت باشلتم رو بده تا زنگ نزدم به پلیس🤣🤣
جیمین وست خونه خواب بود که کوک رفت روش جیمین هم عطرازش بلند شد گفت: هی درسته کوچیکم ولی دیگه باید ببینیم کوک گفت: برو بابا یکی شیرموز منو ریخته😡
جیهوپ و جین و تیهونگ هم داشتن میخندیدن
نامجون هم داشت میرقصید که تو باغ نبود🤣🤣
دیگه اوضاع خیلی بد بود 🤣😳😐🤬

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید