فردا مامانت دوباره زنگ زد😐😐
تو: الو.......
مامانت: هو کی اینارو دیدی اونروز چهرشون همه جا بود😡😡😡😡نویسنده👈 (حتی رو کیبورد خود من😂)
تو: هه چیکار کنم ایدل های معروفن😒😅😅
مامانت گفت کی مسابقات تموم میشه؟؟ 😡
تو: نمیدونم 😒😒
مامانت: هووووووووو تموم شد کی بر میگردی😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😑😑
تو مامان بر میگردم دیگه مگه میشه بر نگردم😑😑😐😐
بعد یه کم جین اومد گفت مگه دستم بهش نرسه 😐😡😒😲
تو: کی؟ چی؟ چرا؟ 😲😲😧😶😯😰
جین اون تیهونگ. یه زره خونه رو بهش سپردم اومدم دیدم خونه مثل بمب منفجر شده بود جیمین اومده بود تو یخچال خوابیده بود! جیهوپ تو آشپز خونه داشت یه سم درست میکرد شبیه لجن بود نامجون که همه چی رو شکسته بود از جمل بوفه😑
کوک بیشتر از یه پک شیر موز خورده بود شوگا تا یک خواب بود خود ته هم داشت فیلم هوارانگ میدید( احتمالا داشته جذابیت خودش رو تحسین میکرده😂😂❤) 😑😑😶😧😯😳😐😂😂😂
چه اوضاعی😂😂