دل‌کتاب
دل‌کتاب
خواندن ۱ دقیقه·۱۴ روز پیش

کوره‌ی❤️‍🔥 شماره‌ی هشت.نویسنده: سمیرااکبری

❤️‍🔥کوره ی شماره ی هشت❤️‍🔥

🌸بخش اول🌸

🍁قسمت یک🍁

"سریع‌تر کارکنید... سریع‌تر..."
همهمه‌ی کارگران که تلاش ‌می‌کنند زغال‌های بیشتری در کوره‌ها بریزند همه جا را پر کرده است. قطره‌‌های عرق از پیشانی‌شان پایین می‌چکد و زبانشان از تشنگی بیرون افتاده‌است. یکی‌یکی با نگرانی به ساعت بزرگ روی دیوار، نگاه می‌کنند و آهسته می‌گویند: "وای! هنوز کوره‌ها از زغال‌‌های کافی پر نشده‌اند."
صدای دویدنِ نیم‌وجبی‌هایی که گاری‌‌های بزرگ و پر از زغال را کنار دست کارگرانِ بلند‌قامت و عبوسِ کوره‌ها خالی می‌کنند، بیشتراز همیشه شنیده می‌شود. سرکارگری که رویِ زنگِ بزرگِ آویزان از سقف ایستاده‌است، فریاد می‌زند: " فقط ده دقیقه فرصت دارید." آشوبی بزرگ در دل‌‌‌هایشان موج می‌زند و قلب‌هایشان چنان خود را به سینه‌هایشان می‌کوبد که لباس‌هایشان تکان می‌خورد.
هفت کوره‌ای که دورتادور اتاق را گرفته‌اند به سرعت با بازوان ورزیده‌ی کارگران پر از زغال می‌شوند. هر زغالی که در دهان آتش‌ها انداخته می‌شود، نیرومند‌ترشان می‌کند. آتش‌های سرخ و نارنجی با کمک دست‌هایشان برای بیرون آمدن از یکدیگر سبقت می‌گیرند. حرارت سوزان آتش کوره‌ها بر پوست کارگران و سرکارگر چنگ می‌زند.
نیم‌وجبی‌ها به پاهای کوتاهشان فشار می‌آورند که گام‌های بزرگتری بردارند. دیوارهای دود گرفته و سیاه نیز شاهد این همه ترس و اضطراب هستند.
میان وحشت کارگران و هیاهوی کوره‌ها، کوره‌ای کوچک کنج دیوار خاموش است. کارگری و زغالی و در نتیجه آتشی ندارد.هیچ نیم‌وجبی شتابان با گاری پر از زغالش به سمتش نمی‌دود. کسی از آن نمی ترسد. کوره‌ی شماره‌ی هشت چیزی دارد که بقیه کوره‌ها ندارند. سکوت، آن سکوت را دارد.

#کوره#شماره#هشت#تخیلی#آتش#داستان#اسرارآمیز#هیجان‌انگیز#پیرزن#کارگر#نیم‌وجبی#قصه#

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید