الهه گلکار
الهه گلکار
خواندن ۱ دقیقه·۱۸ روز پیش

کیست که نداند؟

چرا دلتنگی آدم مثل درخت خشک نمی‌شد؟

چرا نمی‌شد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و با تبر افتاد به جانش؟

چرا تبر بر شاخه‌های خشک زوزه می‌کشید اما صداش بر تنه‌ی خشک دهان باز می‌کرد؟

یک نیمه این‌طرف، این نیمه آن‌طرف، آدم ماندگاری را با درخت می‌سنجد.

خودش را درختی می‌بیند که تا ابد زنده است.

ریشه‌اش در عمق زمین پنجه باز کرده است.

دست‌هاش را گشوده در طاق آسمان.

بالای سرش دنبال نور قد می‌کشد.

زمستان می‌خوابد بهار با جوانه بیدار می‌شود شکوفه می زند برگ می دهد .

جایی هم برای لانه‌ی پرندگان دارد.

ولی نمی‌پاید و عاقبت خشک می‌شود.

که روزی روزگاری هیزم‌شکنی با تبر نیمه‌اش کند.

تکه‌تکه هیمه‌اش کند.

و کیست که نداند آدمها همه هیمه‌اند.

به دنیا می‌آیند که دوپاره شوند در لهیب شعله‌ها بسوزند .

و از خاکسترهای هیچ نماند.

کیست که نداند؟

قسمتی از کتاب نام تمام مردگان یحیی است از زنده‌یاد استاد آقای عباس معروفی.


من الهه گلکار عاشق ریاضی و ادبیات و نوشتن و خواندن رمان و مقالات هستم آرزویم این است که روزی مرزبندی ذهنی بین انسانها برداشته شود و همه علاوه بر عشق ملی وفرهنگ وباورشون عاشق هم و دوستار هم باشیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید