نوشته شده توسط زهرا بذرافکن (دانشجوی علوم ارتباطات دانشگاه تهران)
مقدمه
امروزه فضای مجازی و پلتفرمهای مرتبط با آن جزء جداییناپذیر زندگی روزمرهی همگی ماست. به علاوه با همه گیری ویروس کرونا بخشهای دیگری از زندگی ما نیز در فضای مجازی گنجانده شده است؛ مثل تحصیلات، که این موضوع به خودی خود، به علت فراهم بودن فرصت بیشتر برای هرگونه مشارکت در فضای مجازی، میزان استفادهی روزانه از فضای مجازی را افزایش میدهد. همین نکته اهمیت پرداختن به موضوعات مرتبط با فضای مجازی در ایران، اعم از مسائل مرتبط با سلبریتیها را اثبات میکند. صفحات سلبریتیها در فضای مجازی ایران همواره بخش زیادی از زمان روزانهی کاربران اینستاگرام فارسی را به خود اختصاص میدهد. این صفحات شامل صفحهی سلبریتیها (چه آنهایی که منشأ شهرتشان از خارج از فضای مجازی و از رسانههای سنتی است و چه آنهایی که در همین فضا، مثلا در اینستاگرام فارسی به شهرت رسیدهاند)، میکروسلبریتیها، اینفلوئنسرها (نفوذداران) و بلاگرهاست. بیشترین جذابیت دنبال کردن اینگونه افراد برای ما در پیگیری زندگی شخصی آنها خلاصه میشود، مثل سرک کشیدن به روابطشان، درگیریهایشان، ازدواج و طلاقشان و از همین دست مسائلی که هرگز در دستهی رویدادهای مهم برای تعداد زیادی از افراد قرار نمیگیرند، علیرغم این، ما میدانیم که عدهی زیادی از افراد از تمام جزئیات ریز زندگی سلبریتیها باخبرند در حالی که ممکن است نام نمایندهی شهرشان در مجلس شورای اسلامی و یا هر اطلاعات دیگری از این دست که به مراتب تاثیر بیشتر و پراهمیتتری روی زندگیشان دارد، را ندانند. بعلاوه ورود سلبریتیها به حوزهای که پیش از این هرگز به عهدهی آنها نبوده و همراهی و مشارکت بسیار زیاد مخاطبان با آنها، مطلب قابل تاملی است، زمینهی مورد بحث، اعمال و اقدامات خیرخواهانه و عام المنفعه در سطح اجتماعی آن است که سالها پیش از این ارتباطی با سلبریتیها نداشت و «بعلاوه این پدیده نه تنها عمیقا سود جوست، بلکه به شدت هم در زمان تاریخی کنونی محصور شده است» (کاپور, 1398, ص. 18).
با وجود عمر درازی که سلبریتیها در جهان دارند اما بسیاری از ویژگیهای سلبریتیهای عصر حاضر-فارغ از اثرات تکنولوژی- مختص جهان کنونی است، به عنوان مثال بخش گستردهای ای از تبلیغات امروزه به سلبریتیها سپرده میشود و درآمدهای چند صد میلیونی را برایشان به ارمغان میآورد. با این وجود این تنها راه درآمد برای این نفوذداران نیست، راه اندازی سایتهای شرط بندی، تولید هرنوع کالا با برند شخصی خودشان و کارهایی از این دست که دائما به دامنهی آن افزوده میشود. این فعالیتها نیاز به اقدامی دارد که آنها را از بودن در موضع تولید ثروت برای خود و فردگرا بودن منزه کند.
موضوع مدنظر در این پژوهش درآمدهای چندصد میلیونی سلبریتیها نیست بلکه راهی است که بواسطهی آن، شهرت و در نتیجه درآمدهای خود را تطهیر میکنند و آن فعالیتهای انساندوستانهی آنهاست. نیکوکاری واژهای است که چندسالیاست مرتبا در کنار نام سلبریتیها (ایرانی) تکرار میشود و به این طریق مخاطبانشان را تحت تاثیر قرار میدهند و تا حدود زیادی خود را از شهرت منفی دور میکنند، هرچند که برای منافع آنها مثبت یا منفی بودن شهرتشان ملاک چندان مهمی نیست و صرف داشتن شهرت مشروعیتی است برای داشتن امتیازاتی که به مرور برای اکثر مخاطبان هم جا افتاده و حق مسلم این افراد محسوب میشود. «ممکن است که این کنشها به واقع در جهت خیر همگانی و مدنی باشند اما «منافع»، «مدیریت» و مسئولیتپذیری درگیر در این کنشها همچنان «خصوصی» باقی میماند نه همگانی» (مارشال، 1997 نقل شده در (کاپور, 1398, ص. 17)).
این مقاله از روش تحقیق مروری و کتابخانهای بهره میبرد و بعلاوه اشارهی موردی به برخی صفحات سلبریتیها در اینستاگرم فارسی دارد.
ما انسانها در دنیای خودمان اغلب به دنبال راهی برای یافتن احساسی بهتر نسبت به خودمان هستیم. در دنیای فردگرای امروز بخش زیادی از این احساس خوب را میتوان در کمک به دیگران یافت؛ عضویت در گروهها و انجمنهای خیریه، پرداخت مبالغ ماهیانه و تقبل سرپرستی کودکان بی سرپرست و ... از این دست اقداماتی که همیشه کسانی هستند که ما را به انجامشان تشویق و تحریک کنند. موسسات خیریه نهادهایی هستند که برای اقداماتی که در راستای منافع همگانی و یا اقشار آسیبپذیر انجام میدهند میبایست مجوزهایی از قبل تهیه کرده باشند و طبق ماده 139 قانون مالیاتهای مستقیم (مصوب 31 تیر 1394) تنها درصورتی معاف از پرداخت مالیات هستند که کمک و هدایای نقدی و غیر نقدی صرف امور عام المنفعه از قبیل وام تحصیلی دانشآموزان و دانشجویان، کمک به مستضعفان و آسیب دیدگان از حوادث و ... شود و هزینههای مزبور به تایید سازمان اوقاف و امور خیریه رسیده باشد (ولیمحمدی, 1397). اما اقدامات انساندوستانهی سلبریتیها تحت نظارت هیچ سازمانی قرار نمیگیرد و عدهای نیز سلبریتیها را سرمایههای اجتماعی میدانند، در تاثیرگذاری بالای سلبریتیها بر روی تعداد بسیار زیادی از افراد جامعه شکی نیست اما آنچه جای تامل دارد جهتی است که در راستای آن بر مخاطبان تاثیر میگذارند. افرادی که هیچگونه محدودیتی در صرف هزینههایشان ندارند و حتی در اغلب موارد پزشک، طراح لباس، متخصص تغذیه و گاها دیده شدهاست که چندین محافظ اختصاصی دارند و تمام جنبههای زندگیشان مصداقی از تمول و فردگرایی است چطور میتوانند الگویی مثبت برای تمامی اقشار جامعه به ویژه اقشار فرودست باشند.
هدف و سوال مورد تحقیق این است که: 1- فعالیتهای انساندوستانهی سلبریتیها درنهایت برای چه کسی سودمند است، نیازمندان یا سلبریتیها؟ 2- چرا عدهی زیادی از مخاطبان سلبریتیها در نیکوکاریهای آنها شریک میشوند، آیا فقط نفس عمل خیرخواهانه مورد توجه است یا باز هم پای جذابیتهای سلبریتیها برای مخاطبانشان در میان است؟
یافتهها
این جا با توجه به دسته بندی زیر و اشاره به برخی صفحات این افراد در فضای مجازی به عنوان مصداق، توضیحاتی در رابطه با منافع و مواضع این افراد در رابطه با فعالیتهای انسان دوستانه ذکر میشود.
سلبریتیها، میکروسلبریتیها و اینفلوئنسرها (نفوذداران)
· سلبریتی
در اینستاگرام سلبریتیهای ایرانی (در اینجا منظور آن دسته از سلبریتیهایی هستند که شهرتشان محدود به اینستاگرام نمیباشد مثل خوانندهها و یا هنرپیشهها) میزان قابل توجهی محتوا در رابطه با اعمال خیرخواهانه، کمپینهای کمک به کودکان بی سرپرست، آزادی زندانیان مالی و از این دست حرکتهای خیرخواهانهی جمعی وجود دارد که جای سوال دارد، فردی که درآمد بالایی دارد و برای صرف آن هیچ محدودیتی ندارد چرا باید بخش زیادی از ثروتش را برای نیازمندان یا آسیبدیدگان از حوادث طبیعی هزینه کند و یا پیگیر راه اندازی کمپینهای نیکوکاری باشد؟ آن هم در جامعهای که مدتهاست دولت را به کمکاری در این زمینه محکوم میکنند. چرا در این مورد سلبریتیها شخصا دست به کار میشوند، وقت میگذارند و برای دریافت همیاری از مخاطبانشان عاجزانه تقاضا میکنند؟ هیچ اطلاعات دقیقی از درآمدهای سلبریتیها چه در فضای مجازی و چه در حوزهی کاریشان در دست نیست اما مبالغی که صرف اقدامات خیرخواهانه میشود را به شکلی واضح در صفحاتشان اعلام میکنند و این در جای خود قابل بحث است. این افراد برای ادامهی حیاتشان در دنیای رسانهها نیاز به توجهی تمام وقت دارند و از سوی دیگر برای ادامهی کار در زمینهی تخصصیشان و به عنوان مثال تبلیغاتی که برای برندهای داخلی انجام میدهند نیاز به شهرتی مثبت دارند و در نتیجه محدودیت هایی دارند که غالبا آنها را از جلب توجه از راه کسب شهرت منفی دور میکند، به عنوان مثال مسائلی مانند طلاقها، درگیریهایشان با یکدیگر و یا با نهادهای دولتی را غالبا علنی نمیکنند، اما با این وجود از ایجاد حواشی و شایعات برای خودشان و پس از مدتی تکذیب آن، توجه کافی را کسب میکنند.
کتایون ریاحی، هنرپیشه، با چند صدهزار دنبال کننده در اینستاگرام، صاحب موسسه خیریهای به نام کمک است که سرواژهای از عبارت «کیش مهر کتایون» است، این میتواند مصداق بارزی از یک «برند-هویت» (کاپور, 1398, ص. 45)باشد و این برند-هویت نه برای فروش یک محصول بلکه برای فروش یک سبک زندگی، ارزش و آرمان است که از آن جمله میتوان به طبیعت دوستی و ایجاد کمپین حفاظت از محیط زیست، انسان دوستی و آرمانهای ملی و همراهی و همدردی عاطفی با هواداران (مردم) اشاره کرد. «به رغم اینکه فعالیتهای انساندوستانهی سلبریتیها را برای ما (دستکم به صورت تلویحی) به منزلهی کاری فداکارانه و انساندوستانه و نوعی ازخودگذشتگی ارائه میکنند، فعالیتهای انساندوستانهی سلبریتیها آشکارا آلوده است: این پدیده عمیقا به پیشبرد و تبلیغ منافع خود معطوف است و در این عصر پسافوردیستی[i] به خصوص در آفرینش و بازاریابی برند سلبریتی میکوشد» (کاپور, 1398, ص. 44-45). نیوشا ضیغمی، هنرپیشه، که گفته میشود سفیر انجمن حامیان کودکان کار و خیابان (بی.نا, 1397)، صاحب یک کلینیک زیبایی و سفیر یک برند نوشیدنی نه چندان معروف است، اخیرا کمتر در صفحهاش به این موضوع(نیکوکاری) میپردازد و بیشتر در تلاش برای تبلیغ برند مذکور است، به نظر میرسد به نمایش گذاشتن اقدامات خیرخواهانه دست کم در این مقطع، دغدغهی وی نیست، به رغم این، همچنان در برخی رویدادها (سیاسی-اجتماعی) با مخاطبانش از این طریق (اینستاگرام) ابراز همدردی میکند؛ این میتواند مصداق و سندی بر منفعت طلبی سلبریتیها از پیگیری اقدامات نیکوکارانه باشد، در هر مقطعی از زمان، آنچه که منافعشان را تامین کند، انجام میدهند.
· میکروسلبریتی
دربارهی سلبریتیهای اینترنتی (آنهایی که تمام شهرتشان را مدیون فضای مجازی و مخصوصا اینستاگرام هستند) موضوع متفاوت است. این افراد آزادی عمل زیادی در مقایسه با خوانندهها بازیگران و یا فوتبالیستها دارند. نیاز به مجوزی ندارند و بنابراین الزاما از هیچ جریانی پیروی و یا حمایت نمیکنند. این افراد هم از جریان فراگیر اقدامات خیرخواهانه در میان سلبریتیها دور نماندهاند، به عنوان مثال میلاد حاتمی که در خارج از کشور زندگی میکند و 5/2 میلیون دنبال کننده دارد، صفحهی اینستاگرام این شخص بیشتر دارای محتوای کاملا غیراخلاقی است و صاحب یک سایت شرط بندی است و چندی پیش نیز با راهاندازی چالشی مغایر با اصول اخلاقی و اجتماعی خشم بسیاری از فعالین حوزهی رسانه را برانگیخت. با این وجود این شخص ادعا میکند که خیریهای به نام خودش دارد و در این رابطه بارها ویدیو و مطالبی منتشر کرده است که نشان میدهد مبالغ هنگفتی را در ایران صرف امور خیریه و کمک به نیازمندان کرده است، اما میبینیم که چطور این شخص از اعمال نیکوکارانه به عنوان یک ابزار یا سلاح برای تقویت برند شخصی خودش و یا برای دفاع از خودش استفاده میکند؛ این شخص زمانی که منشا ثروتش مورد سوال قرار میگیرد یکی از پاسخهای تکرار شوندهاش «کمک به نیازمندان» است (ابزاری برای تقویت برند خود) و زمانی که مورد انتقاد قرار میگیرد نیکوکاریهایش را یادآوری کرده و با این بزرگنمایی خود را از هر هجمهای از سوی مخاطب دور میکند (سلاحی برای دفاع از خود). این موضوع که سلبریتیای که مدت زیادی است در ایران زندگی نمیکند مبالغ زیادی را صرف امور خیریه در ایران کند قابل تامل است. بنابراین اقدامات خیرخواهانهی سلبریتیهای اینستاگرام فارسی الزاما ارتباطی با حفظ وجههی مثبت اخلاقی و یا اسلامی ندارد و بعلاوه کاملا منفعت طلبانه و سودجویانه است.
· اینفلوئنسرها (نفوذداران)
بلاگرها زیرمجموعهای از اینفلوئنسرها هستند، اما در مورد آنها تفاوتی وجود دارد آن هم این است که این دسته از اینفلوئنسرها غالبا حوزهای را به طور تخصصی در صفحهشان دنبال میکنند و به طور متمرکزی حول یک مورد و موضوع خاص فعالیت میکنند؛ بیوتی بلاگرها (بلاگرهای آرایشی) و یا فعالان در حوزهی مد و طراحی لباس، آشپزی، خانهداری و... از این جملهاند، به همین علت دنبال کنندههای این اشخاص غالبا افرادی هستند که واقعا پیگیر فعالیتهای مجازیشان هستند و به حوزهی تخصصیشان علاقمندند. این افراد در جهت ایجاد نوعی حس وفاداری بین خود و مخاطبانشان تلاش میکنند به سوالات آنها پاسخ دهند و زندگیای از جنس دنبال کنندههایشان از خود به نمایش میگذارند. برای این افراد حواشی کمی ایجاد میشود و به همین جهت کمتر نیاز دارند که برای ساختن وجههای مثبت برای خودشان هزینهی زیادی بکنند، زیرا بهوسیله رابطه احساسی دوطرفهای که با دنبالکنندهها از طریق به اشتراک گذاشتن بخشی از زندگی روزمره، فضاها و چیزهای شخصی و اهمیت دادن به خواست آنها، ایجاد میکنند؛ در نتیجه دنبالکنندههای وفادارتری دارند و از آن جایی که تمام محبوبیتشان محدود به فضای مجازی است، بیشتر زمانشان را صرف رسیدگی به خواست دنبالکنندهها و راضی نگاه داشتن آنها میکنند، در نتیجه کمتر در صفحاتشان میبینیم که تلاشی برای صرف هزینههای سنگین برای اعمال خیرخواهانه بکنند.
نقش مخاطبان
مشروعیت بخشی به فعالیتهای نیکوکارانه و برندسازیهای این افراد بر عهدهی مخاطبانی است که نیکوکاری را معیاری برای خوب یا بد شمردن سلبریتیها میدانند، برای سلبریتیهای نیکوکار احترام زیادی قائلند و در جمعآوری مبالغ بیشترین کمک را میکنند و این در حالی است که ارتباط نزدیکی با فرد سلبریتی ندارند و تنها از طریق صفحهی همان سلبریتی میتوانند از سرنوشت پولهایشان مطلع شوند. «ما مخاطبان بخش جدایی ناپذیر و همدست این اعمال هستیم و این از راه هواداری کردن و لذت بردن از تماشای سلبریتیها و مصرف محصولات دهشگرانه است» (کاپور, 1398, ص. 16). موسسات خیریه ای که بی ارتباط با شهرت سلبریتیها فعالیت می کنند برای به ثمر رساندن اقداماتشان مدتهای زیادی تلاش و دوندگی میکنند و با وجود استانداردها و اعتباری که دارند به سختی اعتماد افراد را برای همیاری جلب میکنند. بنابراین میبینیم که مخاطبان به سادگی اعتمادشان را به افرادی باختهاند که بخش زیادی از زندگی خصوصیشان را در قالب یک نمایش عمومی در صفحهیشان به همه نشان میدهند. این توجه زیاد مخاطبان به افرادی است که صلاحیت انجام چنین کارهایی را ندارند و یا منفعت خودشان برایشان در اولویت قرار دارد و نه منافع عموم. بنابراین ما آن احساس مثبت نسبت به خود را در همراهی با این افراد در اقدامات خیرخواهانهیشان میبینیم و احساس رضایت نسبت به خود پیدا میکنیم چرا که خود را درون رویایی که سلبریتی محبوبمان برایمان ساخته است انسانی مثبت و مفید میبینیم. ژیژک توضیح میدهد که ما چگونه باورهایمان را برونسپاری میکنیم؛ به این خاطر که زندگیمان پرمشغله است و زمان و انرژی کمی برایمان باقی میماند تا یک کنشگر فعال سیاسی باشیم، اجازه میدهیم «دیگری» به جای ما باور کند، ژیژک به این پدیده «اندر انفعال» (کاپور, 1398, ص. 25)میگوید؛ ما باورهای انساندوستانهمان را به سلبریتیها واگذار میکنیم، همانطور که کار و زمانبندیمان را برونسپاری میکنیم. به آنها اجازه میدهیم تا از سوی ما دربارهی مسائلی چون سلامت، کمکهای امدادی یا کاهش فقر تصمیمهای سیاسی مهم بگیرند و بدین ترتیب ما با این انفعال، ایدئولوژی کار انساندوستانه را تقویت میکنیم. انفعال سیاسی ما تبدیل به رضایتی فعال و واقعی از وضع موجود میشود (کاپور, 1398).
فعالیتهای انساندوستانه سلبریتیها به نظر خالص، نوعدوستانه، شجاعانه و قهرمانانه میآید، چرا که ما دوست داریم با آنها به عنوان اسطورهها و قهرمانانمان همذات پنداری کنیم بدون آن که آنها را واقعا بشناسیم و بعلاوه تمایل داریم نقصهای آنها را از راه نادانی همراه با شادکامی یا از راه انکار نادیده بگیریم و آنچه که در این بین از دید ما پنهان میماند سودجوییها و قدرتطلبیهایی است که با نام نیکوکاری انجام میشود (کاپور, 1398).
نتیجه گیری
چیزی که ما در اینستاگرام و یا هر پلتفرم دیگری از سلبریتیها میبینیم گزیدهای از زندگی آنهاست و در واقع آن بخشی است که آنها مایلاند به ما نشان دهند، بخشی که توجه ما را جلب میکند و تحسین ما را برمیانگیزد و این چیزی است که برند شخصی آنها را میسازد و توجه و ثروت بیشتر را به سمتشان میکشاند، بنابراین هزینههایی که این افراد در امور خیریه میکنند منافعی چندصد برابری برایشان به ارمغان میآورد.
دیدیم که سلبریتیها به فراخور منافعشان بصورت مقطعی بر روی نیکوکاری متمرکز میشوند و یا از آن فاصله میگیرند و یا برای جلوگیری از فراموش شدن (در مثال کتایون ریاحی) کمپینی را راهاندازی میکنند و با برگزاری جلساتی در دیدار با مخاطبانشان روند فراموشیشان را به تعویق میاندازند.
بعلاوه میکروسلبریتیهای بیهنر که بی هیچ محدودیتی در صفحاتشان غالبا با محتواهای غیراخلاقی و مغایر با اصول خانواده ایرانی میتازند، برای تطهیر شهرت و برند خود و تقویت محبوبیت مجازی و افزایش هوادارن خود از این قافله عقب نمانده و کاملا به عنوان ابزاری در دست خود از آن (نیکوکاری) استفاده میکنند.
سلبریتیها با اتکا به قدرت شهرتشان، توجه زیادی را به سوی نقطهی رفع تمامی مشکلات اجتماعی و اقتصادی از کشور میکشانند و با نوید دنیایی بهتر برای هموطنانشان، مسائل را کوچکتر از آنچه واقعا هست جلوه میدهند و بدین ترتیب برای مدت زیادی این مشکلات را به طوری کاملا سطحی و برگرفته از فضا و توهمی که برای مخاطب ایجاد میکنند، حل شده نشان میدهند. با این وجود به نظر میرسد جذابیتهایی که یک سلبریتی برای مخاطب دارد همچنان نقش مهمی در همیاری مخاطب در به سرانجام رساندن برنامههای نیکوکاری دارد، بطور مثال در مقطعی که محسن چاوشی، خواننده، در پرداخت بدهی زندانیان مالی و آزادی آنها از دنبالکنندههایش تقاضای کمک میکند و همزمان بهنوش بختیاری، هنرپیشه، برای کمک به یک خانم سرپرست خانواده درخواست کمک برای جمعآوری مبالغی را از دنبالکنندهها دارد، مخاطب به سادگی به درخواست سلبریتی محبوبش پاسخ میدهد و کمتر توجهی به نوع و نفس عمل خیر دارد و بعلاوه بیشتر سعی در سرافراز کردن سلبریتی محبوبش دارد تا به نقطهای برسد که شخص سلبریتی بیاید و شخصا از هوادارن و دنبالکنندهها بخاطر این کمک و کار انسانی بزرگ تشکر کند و این نقطهای است که لذت هوادار بودن و بعلاوه مفید واقع شدن برای مخاطب فراهم شدهاست.
بعلاوه در نقطه مقابل بسیاری هستند که به کلی اعتمادشان به حرکتهای نیکوکارانهی اجتماعی را از دست دادهاند، برای خروج از این وضعیت نیاز است که قالبی مناسب برای این نوع حرکتهای جمعی در نظر گرفت و محدودیتهایی برای سلبریتیها در این زمینه ایجاد کرد چرا که با ادامهی این روند ثروت ثروتمندان بیشتر شده و اقشار نیازمند بیش از پیش خود را نیازمند کسانی مییابند که در کمک به دیگران بیش از همه منافع خودشان برایشان مطرح است.
[i] . «پسافوردیسم پس از دوره 25 سالهای که فوردیسم ثبات داشت و پس از آن با بحران مواجه شد به عنوان راهحلی نوین برای حل بحران به وجود آمد. اقتصاد پسافوردیسم توانست نظام اقتصادی سرمایهداری را از بحران بیرون کشیده و ثبات و پایداری را به آن برگرداند» (خانیها و قورچی, 1388, ص. 234)
بی.نا. (01 03, 1397). با سلبریتیهای دست به خیر بیشتر آشنا شوید. تاريخ الاسترداد 09, 1399، من افکار نیوز: https://www.afkarnews.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/745257-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%D9%84%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%AA%
سلیمی, م. (1397). از روزنامهنگاری سلبریتی تا سلبریتیهای روزنامهنگار. دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها (ص. 7). تهران: دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها.
کاپور, ا. (1398). فعالیتهای انساندوستانه سلبریتیها. تهران: سوره مهر.
نسرین خانیها، و مرتضی قورچی. (01, 1388). جهانی شدن، اقتصاد پسافوردیسم و تنگههای بین المللی. فصلنامه بین المللی روابط خارجی، 228-256.
ولیمحمدی, ف. (1397, بهمن 1). شرایط و معافیتهای مالیاتی خیریهها. بازيابی در آبان 28, 1399، از ویکی نیکی: https://www.wikiniki.org/tax-exemption-article-139