خوب حلا نمیدونم از کجا شروع کنم. خوب من الان ۱۷ سالمه سه تا دادش دارم ما خانواده پر جمعیتی هستیم هر کدوم از داداشام به یک شغل خاصی برای خودشون دارند که بهش علاقه بیش از حد دارند خوب منم از اونا کمتری ندارم حلا شاید در باره ی شغل‌ها کنجکاو باشید اول داداش بزرگم یونگ اون یه سر آشپزه که الان رستوران خودشو داره برادر دومم جونسو آدمِ آرومیه وشغلش عکاسی وخیلی هم مشهوره خوب دادش سومم همونی که جونم به لبم رسونده اون حدوداً ۳ سال ازم بزرگتره ودر آخر شغل من سو ،،من پولیسم خوب شاید فکر کنید که تویه بچه دبیرستانی پولیس مسخره میکنی نا من واقعاً پولیسم نه پولیس عادی من پولیس مخفیم خوب کارم من وارد شدن به گروه های قاچاقچی مواد حمل نقل مواد ودیگه دیگه خوب از یاد نبریم من تویه خط مقدم هم بودم خوب من یه پولیسم که به مردمش خیلی اهمیت میدن خوب من مدرسه نمیرم من قبلاً مدرسمون تموم کردم شاید فکر کنید چه جوری اجازه دادن یه پسر که هنوز به سن قانونی هم نرسیده بزارن پولیس شه یانه اون به کنار خانواده‌ش چی اونا چه جوری خوب من بهتون میگم خانواده من خوب شما تا الان بعضی چیزا ها در باره برادرهام فهمیدین خوب الان در باره پدر مادرم میگم پدرم خیر خواه مدرسه سازه اون تویه شرکت ها سرمایه گذاری میکنه
مادرم به معلولین وبینوایان کمک میکنه به کشور های خارج سفر میکنه وبه اونا کمک میکنه خوب بجا نماند که پدر مادرم در سیاست هم دست دارند اونها بخصوص تویه دولت نفوذ دارند خوب خانواده من معصولیت پذیر مردم دارند
