اینو باید هفته پیش مینوشتم درواقع؛ دوشنبه هفته پیش. ولی یه اخلاق خیلی بدی که من دارم اینه که وقتی کاری رو به تعویق می اندازم، مثل وقتی که صبح آلارم زنگ میزنه و پشت سر هم اسنوزش میکنیم و بیدار نمیشیم، هی کار رو بیشتر و بیشتر به تعویق می اندازم... مثلا من باید خرداد دو ( یا سه ؟!) سال پیش برای چکاپ بعد برداشتن ارتودنسی میرفتم و اونقدر به عقب انداختمش که هنوزم نرفتم!! امیدوارم رینترهای پشت دندونم باعث نشن دندونام بپوسه! واقعا میترسم برم! هم از ری اکشن دندون پزشک و هم از اینکه نکنه بگه دندونام خراب شده ( البته درد نداره و حداقل مسواک زدن از جمله کارهاییه که به تعویق نمی اندازم و حواسم به بهداشت دندون هست.. از طرفی بعد سه سال خیلی برنگشته و تقریبا صاف مونده... ولی بازم میترسم!).
آره خلاصه... همینکه بعد یک سال براتون ننوشتم باید خداروشکر کرد... و اما چالش؛ روز دهم به همت کردن واسه این گذشت که تمام برنامه درسی اون روز رو انجام بدم، که کلش رو انجام ندادم ولی تلاشم قابل قبول بود. روز یازدهم هیچ ایده خاصی نداشتم، در واقع روز یازدهم از صبح تا ظهر بیرون درگیر بودم و به نظرم دووم اوردن تو اون گرما، رفتن از این کتابخونه به اون کتابخونه و گشتن کتابخونه ها و کتاب فروشی ها برای کتاب کمک درسی، تحمل کردن کفش نویی که تنگ بود، سوار اتوبوس شدن با کارت اتوبوسی که فهمیدم خالیه!، از این اسنپ به اون اسنپ رفتن، از این سر شهر به اون سر شهر رفتن... خودش یه چالش بزرگ بود و به نظرم تحمل کردنش بدون اینکه صبرم لبریز شه قابل تحسین بود... از باقی روز چیز زیادی یادم نمیاد فکر کنم از بعد از ظهرش سریال دیدن رو محدود کردم.
و اما روز آخر، برای روز آخر چیزی رو انتخاب کردم که واقعا هم لازم بود هم اراده می طلبید. جدیدا با یه سریال جدیدی آشنا شدم که واااقعا خفنه (سریال دکتر هاوس). هرچی از خفن بودنش بگم کم گفتم و شباهت زیادی به سریال شرلوک هلمز ( همونی که خیلی معروفه نه اون قدیمیاش یا ...) داره. که از این یکی هم خیلییی خوشم میاد. اما مشکل این سریال چیه؟ اینه که 8 فصله و هر فصلش 22 اپیزود!! و مسلما وقتی تصمیم گرفتم جدی استارت کنکوری خوندن رو بزنم، خیلی بد موقع بود آشنا شدن با این سریال. هنوز هم درگیر ترک کردنشم و دوشنبه هفته پیش هم تصمیم گرفتم اصلا نبینم و سراغش نرم، که واقعا کم نبود وقتایی که وسوسه میشدم ولی جدی نرفتم، و اگه قرار نبود بیام در مورد چالش روز اخر بنویسم، به احتمال خیلی زیاد میرفتم سراغش!
خب، خلاصه که تموم شد چالش و هنوز هم عقیده دارم از یه جهت بد موقع انتخابش کردم چون وقتی دوران مدرسه است و یا قراره درس بخونی، چالش تقویت اراده هم گزینه های روی میز بیشتره واسش هم بیشتر به کارت میاد! ولی بهرحال بازم حس خوبی داشت خصوصا روزایی که مثل روز آخر واقعا تصمیم درست حسابی میگرفتم. و نوشتن و به اشتراک گذاشتنش مسلمااا خیلی بهم کمک کرد و مطمئنم اگه قرار نبود بنویسم قبل روز هفتم ولش میکردم پس توصیه میکنم هر چالشو میخواین اجرا کنین واسه خودتون شِیرش کنین با بقیه!
