سلام سلام
خوش اومدین به قسمت دوازدهم سری برنامه اتفاق
امروز اومدیم که از اول تا اخر فاشیسم رو ببینم رو بخونیم
با ما همراه باشید

فاشیسم چیست؟ (تعریف جمعوجور اما دقیق) ⚠️
«فاشیسم» یک ایدئولوژی و شیوهٔ حکومت تمامیتخواه (توتالیتر) و ملیگرای افراطی است که بر محور موارد زیر میچرخد:
ملت/دولت واحد و مقدس که باید به شکل «یک تن واحد» فرمانبردار رهبر باشد.
رهبرکاریزماتیک و «اصل پیشوا/دوچه»؛ اطاعت مطلق از شخص رهبر.
طرد لیبرالیسم و سوسیالیسم؛ دشمنی همزمان با آزادیخواهی فردیِ مدرن و با مارکسیسم.
خشونت سازمانیافته و شبهنظامی بهعنوان ابزار «پاکسازی» و «نوزایی ملی».💀💀
بسیج تودهای از طریق تبلیغات، سانسور، کنترل رسانه، ارعاب و آیینهای جمعی.
اقتصاد سازمانیافتهی دولتمحور/شرکتمحور (Corporatism): نه سرمایهداری آزادِ لیبرال، نه سوسیالیسمِ مالکیتعمومی؛ بلکه «اصناف/شرکتها» زیر چتر دولت و در خدمت اهداف ملی.
اسطورهٔ «نوزایی/باززایی ملت» (palingenesis): وعدهٔ بازگشت به عظمت ازدسترفته با سرعت، انضباط و جنگطلبی.
> خلاصهی علمی: «ملیگراییِ افراطی + اسطورهٔ نوزایی + دولتِ تام + رهبری شخصی + بسیج خشونتآمیز». (🎯)
فاشیسم از کجا شروع شد؟🫤
ایتالیا: نقطهٔ آغاز (۱۹۱۹–۱۹۲۲)
پس از جنگ جهانی اول، ایتالیا با بحران اقتصادی، اضطراب اجتماعی، بیکاری سربازانِ برگشته و ترس از انقلاب بلشویکی دستبهگریبان بود. بنیـتو موسولینی در ۱۹۱۹ «فاشی دی کومباتیمنتو» را راه انداخت؛ با پیراهنسیاهها ارعاب خیابانی به راه انداخت، اتحادیهها و چپها را کتک زد و با نمایش نظم و قدرت، طبقات میانی و بزرگمالکان را جذب کرد. در راهپیمایی بهسوی رم (۱۹۲۲) قدرت را گرفت و ظرف چند سال، حزب واحد، سانسور، پلیس مخفی و اقتصاد شرکتی را مستقر کرد. 🇮🇹
آلمان: نازیسم (۱۹۲۰–۱۹۳۳)
در آلمانِ پساجنگ: تورم، تحقیر «ورسای»، بیکاریِ دهه ۳۰. حزب ناسیونالسوسیالیست (هیتلر) با پیراهنقهوهایها (SA) خشونت خیابانی کرد، با تبلیغات هوشمندانه رأی آورد، سپس در ۱۹۳۳ با آتشسوزی رایشتاگ و «قوانین تفویضی» آزادیها را برچید و دیکتاتوری برپا کرد. تفاوت کلیدی نازیسم با فاشیسم ایتالیایی: نژادباوری زیستی افراطی و یهودستیزی محوری که به هولوکاست انجامید. 🇩🇪
دیگر الگوها (میاندوجنگ تا جنگ جهانی دوم)
اسپانیا (فرانکو): اقتدارگرا و فاشیستیمآب؛ ملیگرایی کاتولیک، سرکوب شدید مخالفان (پیروزی پس از جنگ داخلی ۱۹۳۶–۳۹). 🇪🇸
پرتغال (سالازار): «استادو نوو» اقتدارگرای کاتولیک با مؤلفههای شرکتگرایی. 🇵🇹
اتریش (آستروفاشیسم)، رومانی (گارد آهنین)، مجارستان (حزب صلیب پیکان)، کرواسی اوستاشه، اسلواکی تیسو، یونان متاکساس. برخی کاملاً فاشیست، برخی «اقتدارگرای راست» با مؤلفههای فاشیستی.
ژاپن دههٔ ۳۰: ملیگرایی نظامی افراطی، توسعهطلبی و پرستش امپراتور؛ از نظر مفهومی خویشاوند، اما مسیر و ریشههای فکریاش متفاوت بود. 🇯🇵
ویژگیهای مشترک رژیمهای فاشیستی (در عمل)
1. حزب یگانه و رهبر یگانه؛ حذف رقبا، انحلال پارلمان/احزاب، «وفاداریِ شخصی».
2. خشونت قانونی/فراقانونی: شبهنظامیان حزبی، ترور، بازداشت بدون محاکمه، شکنجه، اردوگاهها.
3. تبلیغات و آیینهای جمعی: رژهها، پرچمها، شعارهای کوتاه، اسطورهسازی از گذشتهٔ باشکوه. 📣
4. کنترل فرهنگ و آموزش: اتحادیههای دانشجویی/جوانان، کتابسوزی، هنر رسمی، سانسور.
5. نقش زن/خانواده: ایدئالسازی «زنِ مادر»، تشویق زادآوری، بازگرداندن زنان از عرصهٔ عمومی به خانه.
6. اقتصاد فرماندهیشده: شوراهای صنفی/شرکتی زیر دولت، پروژههای عمرانی، خودکفایی (اتارکی)، کنترل دستمزد/قیمت، اما با مالکیت خصوصی محدود.
7. نظامیگری و توسعهطلبی: جنگ بهمثابه «پالایش» و اثبات عظمت ملی؛ آمادهسازی دائمی برای درگیری.
> نکتهٔ ظریف: «فاشیسمِ ایتالیایی» لزوماً نژادباور زیستی نبود (تا اواخر دههٔ ۳۰ که قوانین نژادی کپی شد)، اما «نازیسم» از ابتدا نژادپرستی زیستی را در هستهٔ خود داشت. این تفاوت پیامدهای فاجعهبار متفاوتی رقم زد. 💥
چرا فاشیسم «بد» و خطرناک است؟ (خلاصهٔ پیامدها) ❌
نابودی آزادیها: حذف انتخابات آزاد، مطبوعات، سندیکاها، قوه قضاییهٔ مستقل.
خشونت و جنایت دولتی: سرکوب سیستماتیک، پاکسازیهای سیاسی/نژادی/دینی، اردوگاهها و نسلکشی (در نازیسم، هولوکاست).
جنگطلبی ساختاری: ایدئولوژی فاشیستی جنگ را «ضروری» میداند؛ نتیجهاش ویرانی سراسری است.
اقتصاد رانتی-نظامی: رشد کوتاهمدت با پروژههای نمایشی و تسلیحاتی، اما شکننده، همراه با فساد و رانت.
شکستن اعتماد اجتماعی: سیاستِ «دوست/دشمن» جامعه را قطبی و خشن میکند.
فاشیسم چگونه به قدرت میرسد؟ (الگوی تکرارشونده)😑
1. بحران عمیق (اقتصادی/هویتی/امنیتی) + سقوط اعتماد به احزاب سنتی.
2. رهبر پوپولیستِ اقتدارگرا با وعدهٔ نظم، عظمت ملی و دشمنتراشی (اقلیتها/روشنفکران/خارجیها).
3. خشونت خیابانی برای ترساندن جامعه و شکستن رقیب، با تساهل برخی نخبگان.
4. دستیابی قانونیِ اولیه به قدرت (ائتلاف، رأی، انتصاب)، سپس سوءاستفاده از ابزار قانون برای برچیدن قانون.
5. نهادینهسازی دیکتاتوری: سانسور، تصفیه، حبس، انحلال نهادها، بسیج تودهای دائمی.
پایان فاشیسم کلاسیک (۱۹۴۳–۱۹۴۵)
ایتالیا: فروپاشی در ۱۹۴۳، سقوط موسولینی، اشغال آلمان، سپس اعدام موسولینی در ۱۹۴۵.
آلمان: شکست نظامیِ کامل در ۱۹۴۵؛ خودکشی هیتلر؛ محاکمههای نورنبرگ؛ نازیزدایی.
اما اسپانیا و پرتغال تا دههٔ ۷۰ میلادی با رژیمهای اقتدارگرای راست (با رگههای فاشیستی) ادامه دادند تا ۱۹۷۴–۱۹۷۵.
چه کشورهایی «فاشیست» بودند/هستند؟🤔🤔🤔
تاریخی (میاندوجنگ تا ۱۹۴۵): ایتالیا موسولینی، آلمان نازی، اسپانیا فرانکو (فاشیستیمآب/اقتدارگرا)، پرتغال سالازار، اتریش دولفوس، رومانی گارد آهنین، مجارستان صلیبپیکان، کرواسی اوستاشه، اسلواکی تیسو، یونان متاکساس؛ و ژاپنِ ملیگرای نظامی.
امروز: هیچ دولتِ رسمیِ شناختهشدهای خود را «فاشیست» نمینامد. اما گروهها/احزاب نوفاشیست یا راست افراطی در کشورهای مختلف حضور دارند. کاربرد واژهٔ «فاشیست» دربارهٔ دولتهای معاصر معمولاً بحثبرانگیز است و باید با معیارهای علمیِ بالا سنجید، نه صرفاً بهعنوان توهین سیاسی.
تفاوت «فاشیسم»، «نازیسم» و «اقتدارگرایی راست»💔
فاشیسم (ایتالیایی تیپیک): نوزایی ملی، دولت تام، رهبر شخصی، خشونت سازمانیافته، اقتصاد شرکتی؛ نژادباوری لزوماً هستهای نیست.
نازیسم: همهٔ عناصر بالا بهعلاوهٔ نژادباوری زیستیِ افراطی، یهودستیزیِ محوری، پروژهٔ امپراتوری نژادی (لِبنزراوم).
اقتدارگرایی راستِ غیرفاشیست: ممکن است ملیگرا و سرکوبگر باشد، اما الزاماً بسیج تودهای دائمی، حزب تودهای و اسطورهٔ نوزایی انقلابی ندارد.
اقتصاد در فاشیسم: «شرکتگرایی» به چه معناست؟🤔😳
دولت «هماهنگکنندهٔ عالی» است؛ کارفرما و کارگر در «صنوف/شرکتها» گرد میآیند؛ اعتصاب و رقابت حزبیِ صنفی ممنوع؛ تصمیمات کلان را دولت میگیرد.
هدف اعلامی: وحدت ملی و پایانِ نزاع طبقاتی.
نتیجهٔ واقعی: سرکوب اتحادیههای مستقل، رانت برای نزدیکان حکومت، نظامیسازی بودجه، خودکفاییِ ناکارا، و شکنندگی در برابر جنگ/تحریم.
فرهنگ، آموزش و «ساختن انسان جدید»👁👁👁👁
مدارس و جوانان: یونیفرم، سوگند به رهبر/ملت، ورزشهای نظامی، تاریخنویسی اسطورهای.
هنر رسمی: رئالیسم قهرمانی، بدنهای «نیرومند»، معماریِ عظیمنما؛ حذف هنر انتقادی/آوانگارد.
دین: از همکاری تاکتیکی (مثلاً «کُنکوردات» در آلمان/ایتالیا) تا ستیز، بسته به بافت هر کشور.
زنان: تقدیس مادری/خانهداری؛ سیاستهای تشویق زادآوری؛ محدودسازی مشارکت سیاسی/اقتصادی زنان.
چرا بعضی جوامع دوباره به سمتش میلغزند؟ (هشدار کاربردی) 🚨
بحرانهای هویتی/اقتصادی، فساد گسترده، رسانههای قطبی، ترس از «دیگری» (مهاجر/اقلیت)، سقوط اعتماد به نخبگان.
وعدهٔ «نظم سریع»، «اقتدار»، «سادهسازیِ مسائل پیچیده»، و «تطهیر از طریق سختگیری».
اگر قانون نتواند از خود دفاع کند، قانون ابزارِ برچیدن قانون میشود.
چطور علائم خطر را زود تشخیص دهیم؟ (چکلیست ذهنی، نه برچسبزنی عجولانه)
شخصیسازی قدرت و تقدیس رهبر؛ توهین سیستماتیک به رسانه/قضا/دانشگاه.
عادیسازی خشونت سیاسی و شبهنظامیان «خودجوش».
تبلیغ «خلوص ملی/نژادی/دینی» و دوقطبی «ما/آنها».
حمله به انتخابات آزاد، احزاب، اتحادیهها، سازمانهای مدنی.
بازنویسی تاریخ و حذف هنر/اندیشهٔ منتقد.
بسیج دائمی با دشمنخیالی و مراسم نمایشی
جمعبندی فشرده و دقیق🎯
فاشیسم پاسخی «اقتدارگرایانه و خشونتمحور» به بحرانهای مدرن بود؛ وعدهٔ نظم، عظمت و نوزایی داد، اما در عمل آزادی، کرامت انسانی و صلح را قربانی کرد.
تجربهٔ تاریخی نشان داد که این راه به سرکوب، جنگ و ویرانی ختم میشود.😔😔
خب خب
به پایان رسیدیم
مرسی که تا اینجا اومدید 🤍
لطفا کامنت بزارید و لایک کنید
تا اتفاق بعد 🤍