آیا از خودت پرسیدی عاقبت این قلب عاشق چه می شود؟؟؟
آیا از خودت سوال کردی به کدامین جرم مرا رها کردی؟؟؟
کاش لحظه رفتن اندکی صبر می کردی و به گذشته می اندیشیدی
به گذشته ای نچندان دور به روز اول آشنایی
به قسم هایی که برای هم خوردیم و به قول هایی که به هم دادیم…
تو رفتی!!!
کاش زمان رفتن تمام مهر و محبتی را که این دل ساده نسبت به تو پیدا کرده بود با خود می بردی…
کاش می دانستم صدای چه چه گنجشک ها روزی به پایان میرسد و من تنها می مانم…
تو رفتی!!!
آری تو رفتی و مرا در یخبندان بی کسی ها تنها گذاشتی!
*******
حـــــــرف بـــــزن…
صدایت را دوست دارم
بگو…
فقط بگو
چــه فـــرق دارد
از مـــن ،
از تـــو
از بــــاران
در آغــوشــم بــگــیــر
و در گــوشــم
از مـــانـــدن بــگـــو
از دوستت دارم هایی بگو
که از شنیدنش دلم بریزد !!
گـــونـــه هــای خــجــالــتــی ام رنــگ بــگــیــرد
از دلبری چشمهایت بگو
که چگونه دلم را هوایی کرده
از هــرچــه خــودت مــیــخــواهـی
از خـــودت بـــگـــو
چـــه فــرق دارد از چـــه
فـــقــــط بـــگــــو
حـــرف بـــزن
عاشقانه صدایت را دوست دارم
*******
در میهمانی لحظه های با تو
دستانت خالی بود
اما نگاهت پر از شوق
و قلبت پر از احساس
از تو هیچ نمی خوام
جز نیم نگاهی پر از شوق و احساس
*******
امروز روز توست! و تو دوست داشتنی ترین هدیه زندگی من هستی ….
وقتی نیستی چیزی از من کم می شود و من دیگر “من” همیشگی نیستم،
دوری ات آتشی به جانم می اندازد که تنها خنکای لبخند شیرینت می تواند آتش هجران را خاموش و سرد کند.
آرام جانم! نمی دانم اگر روزی به نام تو و برای تولدت نبود، اگر از بهشت خدا دل نمی کندی و به دایره زمینی نمی آمدی
و یا اگر ندیده بودمت و وارد زندگی ام نمی شدی با این قلب نیمه خالی و ذهن پرآشوبم چه می کردم.
در این روز باشکوه، روز تولد تو – که عزیزترین من هستی – سرم به آرزوهای کوچک و بزرگی که
از لحظات شروع صبح برایت از خداوند خواسته ام، گرم است …. آرزو می کنم خورشید زندگی همیشه در مشرق سرزمین جانت بتابد و
موفقیت همچون سایه ای از تو جدا نشود،
لبت تنها به خنده باز شود و چشمانت هرگز خیس اشک نشود