صدای ماه
صدای ماه
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

نطفه!

(چیزی از سلول های بدنم جدا شده بود واین به تنم سنگینی میکرد !)
(چیزی از سلول های بدنم جدا شده بود واین به تنم سنگینی میکرد !)


همینجوری نه خواب نه بیدار به گرگ و میش صبح سلام دادم .در زنگ زده خونه هی میگفت خوب حواست ب گرگ و میشه ها ی دستی هم به سر ما بکش .اقا ماهم درونمون یچیزی میگف تو کوچه ی خبراییه .گفت بیا درِ عزیز تو زنگ زدتم رو تن ای دیوار نعمته .درو باز کردم بعد دیدم دوتا بچه گربه کز کردن جلو در یکیش سیاه .یکیش سفید ...نمیدونم اول صبحی تو کدوم فازی بودم تا دیدمشون گفتم :"oh baby??"

بعد یهو بخودم اومدم گفتم اوه !بیبیا مادرشون کجاس ک ایطو تک تنها کز کردن تو خیابون .عیجبا غریبا .بعدش خیلیم ناز بودن .گفتم خو چ کنم بزا بزرگشون کنم .بعد همین موقع ی سگ سفید پشمالویی از همی خیابونیا دیدم هی از اول کوچه میاد .ی سگ جون داریم بود .و سفییییییید ها .ک من موندم ای چجور ایقد تمیزه .یجوریم نگام میکرد و نزدیک میشد .من فقط گفتم هفت بسم الله .الان درو ببندم برم بچه گربه ها چ میکنن .اونوقت سگ اومد قشنگ وایساد رو به روم چشاش یجور بودن انگار داشت میخندید .بعدش همونجا نشست .دوتا بچه گربه رفتن ازش شیر خوردن .منو میگی پشمام ریخته بود .بعد تو دلم گفتم خدا تو میگی هنوز خوابم؟بعد دیدم سگه گفت نه بیداری .میخوای بدونی من کیم؟گفتم عا یا خدا چجور حرف میزنی .گفت چشماتو ببند تا ۳ بشمار ...چشامو که باز کرده بودم ی پسر با موهای سفید جلوم بود منم سگ شده بودم ???بعدش یجور عجیبی بود انگار تفکرات انسانی خودمو داشتم تفکرات سگه هم داشتم اون ک فکر میکرد من تو سرم میفهمیدم .بعدش گفتم حالا گربه ها رو چ کنم .گفت صبر کن ...همین موقع دوتا پسر بچه مدرسه ای اومدن از کوچه رد شدن بعد دیدم یهو گربه ها دوتا پسر بچه شدن .حدود ۸ ساله .کپی هم .فقط یکیش چشاش سبز بود یکیش عسلی بعد چش سبزه لباساش مشکی شد کامل چشم عسلیه سفید .دوتاشونم ی موها مشکی لخت بلندی و پوست سفیدی داشتن .سگه هم ک پسر شد الان میگمتون چ شکلی شد

تقریبا ایجوری شد سگه.
تقریبا ایجوری شد سگه.

گربه ها هم الان بتون میگم.

ایجوری یکیش چشم سبز یکیش عسلی!
ایجوری یکیش چشم سبز یکیش عسلی!

منم خو سگ شده بودم .ولی پسره هرچی فک میکرد میفهمیدم اونم میفهمید تو سرمون حرف میزدیم .

بعدش گفتم خو حالا ک چی .گفت بیا بریم تا بگم .اون سه تا راه میرفتن منم دنبالشون میرفتم بعدش رسیدیم سر کوچه ی چهارتا پیرمرد و پیرزن نشسته بودن .از تو اسمون یچیز مثل همی ترقه رنگیا ترکید صورتی پررنگ و بنفش بود .دونه هاش هرکدوم میفتاد تو سر یکی ولی اونا نمیفهمیدن .بعد یهو همشون پروانه شدن .یهو شب شد .بعدش همو سگه ک پسر شد دست کشید تو سر من دوباره خودم شدم ی لباس بلند تنم بود روش پر از طرح پروانه بود بعد دیدم پروانه ها نیستن فقط یکیش هست .اومد نشست رو انگشت سبابم .یهو انگار زاییده باشه ی حدود هزار تا پروانه از انگشتم زد بیرون بعد یهو دود شدن تو هوا .نگا رو انگشتم کردم .روش ی طرح دایره ابی بود.بعدش همو گربه ها یکیش این دستمو گرفت یکیش اون دستم دیدم ی دایره حبابی شکل ابی دورمون تشکیل شد بعد اونا غیب شدن .نگا انگشتم کردم نصف دایره قرمز شده بود .بعد نگا پسره کردم دیدم هی میاد سمتم گفتم چته الان میزنی زیرم یهو اومد رفت تو تنم .بعدش من گیج شدم نشستم زمین .گفتم شاید هنوز خوابم .انگشتمو کشیدم رو چوب درخت کنار جوب .بعدش اون دایره رو انگشتم روشن شد رنگ ماه .بعد داخله تنه درخت ابو میدیدم ک حرکت میکنه .دوباره هوا روشن شد .صدای مورچه هارو میشنیدم .دس گذاشتم رو برگه درخت که مورچه روش بود یهو خودمم مورچه شدم .بعد ی قطره شبنم سرخ خورد افتاد روم تودل قطره سرخ خوردم افتادم زمین بعد یهو حس کردم زمین شدم . انگار صدای ریشه ی درختارو میشنیدم حتی صدای خورشید وقتی ک نور ازش میزد بیرون تا ب من برسه برای اولین بار انقد صداش بلند بود که حس کردم لولاهای خورشید به روغن کاری نیاز داره .بعد توجهم به ی چاله اب جلب شد .ی پسره اومد پاشو محکم کوبید تو چال اب ورفت اونوقت ذرات اب پاشید تو چشم ماه ! اونوقت ی پری اومد و رفت تو تن پسره .پسره متوجه نشد ولی من دیدم .از اون به بعد هروقت به ماه نگاه میکنم حس میکنم ی پسر داره از ماه برام دست تکون میده .فقط نمیدونم چرا وقتی انگشتمو میگرم سمتش اون دایره روشن میشه ویکی تو سر من انگار داره بهم میگه:"پری...پری.پَ...ررر..ی..."

اخرین بار روی انگشتم وسط اون دایره ی زخم ایجاد شد .بعد ی پیچک از انگشتم زد بیرون یهو پرت شد تا ماه !

حس میکردم مثل ی بند نافه که ب مامانم وصلم کرده !

نمیدونم وقتی ب دنیا بیام .اون پسره چی میشه!

ولی صدای قلبشو الان میشنوم!


صدای ماه?


پ.ن(دیوانه تر از قبل،کمی خسته تر از پیش)


مثلِ حباب دوره خودم را گرفته ام !شاید که عمریست کسی در نمی زند ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید