این روز ها تلفن همراه بخش جدایی ناپذیر زندگی ما شده است و اگر نباشد انگار که تک تک ما فلج شده ایم!
من تلفن همراه خودم را پیوسته حمل میکنم...
شارژ میکنم و استفاده میکنم.
حتی از فکر خراب شدن و لحظه ای گم کردنش مو به تنم سیخ میشود...
همه همینگونه ایم!
حاظرم شرط ببندم بیشتر از ۷۳٪ افرادی که ممکن است این متن را بخوانند درست به محض بیدار شدن، هنگامی که هنوز چشمشان به نور عادت نکرده، حتی قبل از اینکه به دنبال عینک یا لباسشان باشند با دستانشان به دنبال گوشی خود تختخوابشان را کنکاش میکنند.
سری ترین رازهای من، زیباترین عکس های من، شنیدنی ترین موسیقی های من و حتی پرخاطره ترین ویدیوهای من در مموری کوچکیست که به تلفن همراهم متصل است!
آیا همه این ها چیزی به جز هویت ما هستند؟!
بله...درست فهمیدید که چه میخواهم بگویم!
این روز ها هویت ما در گوشی ماست!
در مموری ماست!
درسیمکارت ماست!
هویت ما تکنولوژی ماست!
ما این روزها عجیب زندگیمان بسته به تکنولوژیست!
حتی مدارس هم در صفحات کوچک تشکیل میشوند
و حتی مراکز فساد هم در تلفن های ما قرار گرفته اند.
همه چیز در دست ماست.
رفیق ده ساله ات کو؟
در جیبت!
اگر گوشی اش بشکند و دیگر انلاین نشود چه؟
میبینی...
حتی احساسات ما هم در تکنولوژیست:)
بس است هرچه سرمان را پایین انداختیم و طبق روش های سنتی زندگی پیش رفتیم!
باید یادبگیریم!
حالا یک شغل خوب یعنی تلفن همراهی که بتواند شارژش را دیرتر مصرف کند.
یک دانش آموز ممتاز یعنی سرعت اینترنت قوی و لپ تاپی که cpu بالایی داشته باشد.
یک فرد بافرهنگ یعنی هدفونی که در مکان های عمومی صدای خوب و رسایی داشته باشد.
میبینید؟
همه چیز عوض شده!
بله میدانم کمی ترسناک است...
اما این کاریست که باید بکنیم!
یک لحظه فکر کنید...
دلتان برای پدرتان تنگ شده است...
همان لحظه به او زنگ بزنید و تصویرش را ببینید و صدایش را بشنوید!
حالا فرض کنید بتوانید حسش هم کنید!
باور نکردنی است نه؟
اما چرا که نه؟
مگر اجداد ما میتوانستند باور کنند دنیای امروزی مارا؟
فقط کافیست هرچیزی سرجایش باشد...
یک شاغل...
یک دانش اموز...
و همه افراد بافرهنگ جامعه!
#روایتگرباش