با سلام و احترام به همه مخاطبان طاقچه و ویرگول. در ادامه چالش کتابخوانی طاقچه و برای دی ماه کتاب تولستوی و مبل بنفش را انتخاب کردم. موضوع دهمین چالش امسال یعنی دی ماه، انتخاب کتابی است که ما را با مرگ چهره به چهره کند .این کتاب نوشته نینا سنکویچ است که لیلا کرد آن را ترجمه کرده و نشر کوله پشتی به چاپ رسانده است. داستان بر محور زندگی واقعی نویسنده است و این که چه طور کتاب ها بر زندگی وی تأثیر گذاشته اند. در لابلای متن کتاب، بخش هایی از کتاب های مختلف نیز آورده شده است. در این کتاب خاطرات تلخ نویسنده به خصوص درباره مرگ عزیزانش وجود دارد که کمی فضای داستانی کتاب را خاکستری می کند. در واقع در خلال داستان، نویسنده برای تسکین غم و ناراحتی اش به دنیای کتاب و ادبیات پناه می برد و همین موضوع یک دنیای جدید به رویش باز می کند. در واقع وی کتاب درمانی را شروع می کند و از اثرات شگرف آن و خواندن هر کتاب در یک روز می گوید. متن کتاب به گونه ای روان و گیرا است که کاملاً می توان با نویسنده همراه شد و در چالش هر روز یک کتاب، دنیای نویسنده را تجسم کرد و هم ذات پنداری کرد. یکی از دلایلی که باعث شد به خواندن این کتاب علاقه پیدا کنم و چالش جذاب طاقچه هم مزید بر علت شد، برنامه کتاب باز و توصیفات زیبای آقای شکوری درباره این کتاب بود. یکی از حسرت هایی که با خواندن این کتاب برایم به وجود آمد، این بود که کاش واقعاً می شد روزی یک کتاب را خواند و در طول یک سال 365 کتاب . آن وقت با حسرت کمتر و کتاب های ناخوانده کمتری از دنیا می رفتیم. از دید بنده، کتاب تولستوی و مبل بنفش فقط یک کتاب نیست. بلکه با خواندن آن، در دنیایی از کتاب ها غرق می شویم که این حس با واژه ها قابل توصیف نیست. ضمناً این کتاب از چند جنبه قابل تحسین است. اول این که بر اساس داستان واقعی نوشته شده است. دوم این که نویسنده در این کتاب یک راه حل فوق العاده برای تسکین دردش پیدا می کند؛ راه حلی که نه تنها غم و ناراحتی اش را تسکین می دهد و سبب فراموش کردن آن می شود، بلکه به رشد و حرکت رو به جلویش هم کمک می کند. نویسنده در لابلای داستان هم گذری به دوران کودکی اش می زند و خاطرات مشترکش با خواهرش را که دست داده است، بیان می کند. این کتاب را به همه عاشقان ادبیات، چه آن ها که اهل کتاب و کتابخوانی هستند و چه آن ها که نیستند، توصیه می کنم. بدون شک از خواندنش پشیمان نمی شوند. در ادامه قسمت های جذاب تر کتاب را به اشتراک می گذارم :
_افلاطون گفته :مهربون باش. زیرا هرکسی را که می بینی، در نبردی سخت مشغول مبارزه است.
_ما همیشه به یاد کسانی هستیم که دوستشان داشتیم. آن ها بخشی از ما می شوند.
_هیچ علاج و مرهمی برای اندوه فقدان کسی که دوستش داریم، وجود ندارد. اندوه تأییدی است بر این که ما چقدر برای خود زندگی ارزش قائلیم. یگانه پاسخ به اندوه زندگی کردن است. زندگی کردن همراه نظر کردن به گذشته. به خاطر آوردن آن هایی که از دست داده ایم و در عین حال با امید و اشتیاق به جلو گام برداشتن و آن حس امیدواری و فرصت داشتن را از طریق محبت کردن، سخاوتمندی و همدردی انتقال دادن. آن چه ما برای همدیگر انجام می دهیم، تنها چیزی است که باقی می ماند.
با آرزوی موفقیت و شادی برای همه طاقچه ای ها و ویرگولی های عزیز.