با سلام و درود به همه طاقچه ای ها و ویرگولی های عزیز. من در ادامه چالش کتابخوانی طاقچه و برای چالش تیرماه، کتاب خوشه های خشم نوشته جان اشتاین بک را انتخاب کردم. موضوع چالش کتابخوانی تیرماه، کتابی است که برنده شدن را بلد است؛ یعنی کتابی که جایزه ای کسب کرده است. من هم در همین راستا، کتاب خوشه های خشم اثر جان اشتاین بک را انتخاب کردم که برنده جایزه پولیتزر شده است. کتاب خوشه های خشم اولین بار در سال ۱۹۳۹ منتشر شد و خیلی سریع در همان سال به پرفروش ترین کتاب سال آمریکا تبدیل شد. جان اشتاین بک در این کتاب به خوبی وقایع و رخدادهای اجتماعی زمان خودش را در بستر داستان روایت می کند. نویسنده در فضاسازی ابتدای داستان، به خوبی شرایط بحرانی را به تصویر می کشد و با تصویرسازی طوفان های شدید در مرزعه، خبر از وقوع بحرانی بزرگ می دهد. این رمان بی عدالتی موجود در جامعه آمریکایی را به تصویر می کشد و آن را محکوم می کند. پس از استقبال بی نظیر از این کتاب و فروش نسخه های بسیار از آن، جان فورد در سال ۱۹۴۰ فیلمی را با همین نام ساخت که آن هم از پربیننده ترین فیلم ها به شمار می رود. این رمان جدال میان قدرتمندان و مستضعفان را به تصویر می کشد. در این کتاب صرفاً وضعیت و مشکلات اقتصادی به تصویر کشیده نمی شود؛ بلکه عمیق ترین احساسات انسان بیان می شود و به تصویر کشیده می شود. یکی از مفاهیمی که در این کتاب نمود پیدا می کند و به آن تشویق مى شود، مفهوم امید است. درست در جایی که بدترین شرایط برای خانواده جاد به وجود می آید، مفهومی به نام امید آن ها را سرپا نگه می دارد. از نکات ویژه این کتاب سادگی، جذابیت و خواندنی بودن آن است. آن چه این کتاب و نویسنده آن، جان اشتاین بک را از دیگر آثار و نویسنده ها متمایز می کند، نمود بى عدالتی علیه مهاجرانی است که از روی ناچاری مجبور به مهاجرت شدند. شاید بتوان گفت از این حیث در زمانه خودش سرشناس بود. می توان گفت این کتاب بخشی از تاریخ آمریکا را روایت می کند که بر اساس تجربیات نویسنده است؛ چرا که جان اشتاین بک خودش هم شرایط سختی را تجربه کرده است. خواندن این کتاب را به علاقمندان ادبیات داستانی، دوستداران تاریخ آمریکا و جامعه شناسی آمریکا توصیه می کنم. در ادامه، قسمت های جالب تر و جذاب تر کتاب را در این نوشته منعکس خواهم کرد:
_ من قدرت راهنمایی مردم رو دارم، اما نمی دونم باید به کجا راهنمایی شون کنم.
_ نیاز انگیزه اندیشه است و اندیشه انگیزه عمل.
_ کشیش دست به زمین نهاد و به پا خواست و گفت: قانون عوض می شه اما حق داشتن سرجاشه. تو حق داری هر کاری که دلت می خواد بکنی.
_ حرفی که با دهن نشه گفت حیفه آدم مداد ورداره اونو بنویسه.
_ زنها و بچه ها از ته دل می دانستند اگر مردانشان روحیه خود را از دست ندهند و استوار باشند، هیچ مصیبتی گران نیست.
امیدوارم این یادداشت برای همه مخاطبین عزیز مفید بوده باشد.