سلام و درود به همه طاقچه ای ها و ویرگولی های عزیز.
در این نوشته قصد دارم راجع به کتابی که برای چالش آذرماه طاقچه انتخاب کردم، بنویسم. موضوع چالش آذرماه کتابی است که جامعه را به تو می شناساند و به همین منظور کتاب جامعه شناسی نوشته حسن نراقی را انتخاب کردم که نشر اختران آن را به چاپ رسانده است. این کتاب همان طور که از نامش پیداست ، در حوزه جامعه شناسی است و به بررسی و نقد جامعه ایرانی می پردازد. حسن نراقی در این کتاب مشکلات جامعه ایرانی را با صراحت در عناوین مختلف ذکر می کند و از مثال ها و کتب مختلفی به این منظور استفاده کرده است. شاید در گام اول و در مواجهه با این كتاب احساس خوشایندی نداشته باشیم اما هرقدر جلوتر رویم، متوجه دلسوزی نویسنده و تلاش وی در جهت اعتلای فرهنگ جامعه ایرانی می شویم. نکته ای که درباره این کتاب وجود دارد و بر جذابیت آن افزوده است، استفاده از اشعار فاخر در متن کتاب و همچنین استناد به سفرنامه های خارجیانی که در طول تاریخ به ایران سفر کرده اند می باشد. همچنین نویسنده در بخش هایی از کتاب به منظور تلنگر، وضعیت حاکم بر ایران دوره هخامنشیان و دیگر دوره ها را با استناد به کتب مورخانی همچون هرودت ذکر می کند و آن را با جامعه فعلی ایرانی مقایسه می کند. شاید بتوان گفت زبان این کتاب در بین کتاب های موجود در زمینه جامعه شناسی، ساده ترین و رساترین زبان باشد و همین عامل سبب شده است افراد زیادی به این کتاب و خواندن آن رو بیاورند. حسن نراقی در این کتاب به ما جرأت رو به رو شدن با واقعیت را می دهد و سپس از ما می خواهد حال که واقعیت را پذیرفتیم، به اصلاح خودمان بپردازیم تا به تمدن و فرهنگ واقعی ایرانی دوباره نزدیک شویم. برخی از موارد و نقاط ضعف جامعه ایرانی که نویسنده به آن می پردازد عبارت اند از: بیگانگی با تاریخ، حقیقت گریزی و پنهانکاری ما، ظاهرسازی ما، خودمحوری و برتری جویی ما، همه چیز دانی ما و... هر یک از این موارد با مثال به صورت مبسوط در کتاب توضیح داده شده است. خواندن کتاب جامعه شناسی خودمانی را به همه افرادی که علاقمند به جامعه شناسی هستند و هم چنین افرادی که درصدد زنده کردن تمدن اصیل ایرانی هستند، توصیه می کنم. در پایان این متن و به عنوان حُسن ختام، قسمت های جذاب تر از کتاب که از دید بنده درخور توجه است را با هم مرور می کنیم:
_ شما در جامعه ای زندگی می کنید که کلمه نمی دانم و بلد نیستم کمتر از هر کلمه دیگری به گوشتان می خورد. چطور جماعتی تا قبل از این که بدانند که نمیدانند به دنبال دانستن خواهند رفت... مگر ممکن است؟
_ مگر همین مجله های پر شرف خود ما عکس مرحوم مصدق را مزین به پرچم انگلیس نکشیدند. اصلاً من فرض را بر بدترین حالت مى گذارم یعنی به قول همان ها ، " از خودشونه" ؛ خوب فعلاً که دارد به جای تو حرف می زند؛ فعلاً که دارد حرف هایی را که تو در تمام عمرت جرأت نکرده ای ابراز کنی، ابراز می کند. همین را قدر بدان. منتها اگر احتمالاً مشکوکی، حواست را بیشتر جمع کن. چرا با این بی رحمی انگ می چسبانی؟
اميدوارم این نوشته برای مخاطبان مفید و کاربردی بوده باشد.