Ali Zeighaminejad
Ali Zeighaminejad
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چالش‌ کتابخوانی طاقچه: کتاب سقوط

با سلام و درود به همه مخاطبان طاقچه و ویرگول. من در ادامه چالش کتابخوانی طاقچه و برای چالش مهرماه، کتاب سقوط نوشته آلبرکامو را انتخاب کردم و قصد دارم در این یادداشت به معرفی اجمالی این کتاب بپردازم. یکی از ترجمه های این کتاب ترجمه پرویز شهدی است که نسبتاً ترجمه خوب و روانی هم بود. این کتاب اولین بار در سال ۱۹۵۶ منتشر شد و به بسیاری از زبان های دنیا هم ترجمه شده است و بسیاری از فیلسو فان دنیا هم این کتاب را تحسین کرده اند. این رمان به صورت مونولوگ روایت می شود. نکته ای که درباره این کتاب وجود دارد، مفاهیم عميق در عین اختصار است. زبان پر از ایهام و دوپهلوی این کتاب بر جذابیت آن افزوده است. آلبرکامو در این اثرش، موضوعاتی مثل قضاوت، برداشت دیگران و تأثیر نگاه ها و برخورد های اجتماعی روی انسان را شرح می دهد. نویسنده همان طور که از عنوان کتاب پیداست، سقوط انسان را روایت می کند و با جملات پر ایهام و دوپهلو از واقعیت دردناک ذات آدمی پرده بر می دارد. آلبرکامو رمان را از زبان شخصی به نام کلمانس روایت می کند؛ کلمانس سابقاً در پاریس وکیل بوده است و اکنون در آمستردام زندگی می کند و زوایای پنهان زندگی اش را بازگویی می کند. کلمانس داستان زندگی اش و سقوط تدریجی اش را نزد مردی که در تمام طول داستان ناشناخته باقی می ماند، شرح می دهد. یکی از ترس های کلمانس، ترسش از قضاوت شدن است که یکی از مضامین اصلی رمان هم همین می باشد. آلبرکامو در این کتاب شخصیت کلمانس را آن قدر پیچیده خلق می کند که دائم سؤالاتی را برای خواننده طرح می کند. یکی از عوامل جایزه نوبل برای آلبرکامو نوشتن همین کتاب می باشد؛ اتفاقی که در سال ۱۹۵۷ درست یک سال پس از نوشتن این کتاب برای وی رقم خورد. نکته ای که درباره این رمان فلسفی آلبرکامو وجود دارد آن است که بهتر است چند بار خوانده شود تا لایه های عمیق تر رمان درک شود و برداشت بهتری از کتاب صورت گیرد. در ادامه بخش هایی از کتاب كه از دید بنده جذاب تر است را خواهید خواند:

_ هیچ کس مجبور نیست انسان بزرگی باشد. تنها انسان بودن کافی است.

_ بشر تنها آفریده ایست که نمی خواهد آن باشد که هست.

_ بدبختی هنگامی به سراغتان می آید که همه از شما تعریف می کنند.

_عشق حقیقی امری است استثنایی، به احتمال دو یا سه مورد طی یک قرن. بقیه عشق ها یا از روی خودخواهی است یا ملال.

_ عده ای فریاد می زنند: دوستم داشته باش. گروهی دیگر می گویند: دوستم نداشته باش. اما دسته سومی هم هستند، بدترین و بدبخت ترینشان که اظهار می کنند: دوستم نداشته باش، ولی به من وفادار بمان.

_ می خواهم راز بزرگی را برایتان فاش کنم.دوست عزیز، منتظر روز رستاخیز نمانید.رستاخیز همه روزه صورت می گیرد.

_ آن وقت مردم شتاب زده درباره آدم داوری می کنند تا خودشان مورد داوری قرار نگیرند.

_ آدم ها خوشبختی و موفقیت هایی را که نصیبتان می شود به شما نمى بخشند مگر این که آن ها را هم سهیم کنید.

اميدوارم این یادداشت براى آشنایی شما با این اثر آلبرکامو مفید بوده باشد.


https://taaghche.com/book/67401/%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7
چالش کتابخوانی طاقچه
یه تازه نویسنده عاشق خوندن ?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید