!...nothing
!...nothing
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

بهترین دوستم روح بود!

لبخندی زد و توی گوشم آرام زمزمه کرد:انسان بودن چه شکلیه؟
+عام...ترسناکه،آره خیلی ترسناکه!تو مجبوری از هفت سالگی بری به جایی که مثل زندان میمونه و همه لباسای گشاد و یه شکل دارن،بعد وارد جامعه میشی و ازدواج می‌کنی یا کار پیدا می‌کنی. مرد ها زن هاشون رو کتک میزنن بهشون زور میگن و باعث میشن حس کنی یه کنیزی کلفتی چیزی هستی، زن ها هم با عشوه گری و لوس بازی مرد ها رو به سمت خودشون میکشن و اونا رو بدبخت میکنن آخرسرم ولشون میکنن و میرن. وقتی کار پیدا می‌کنی بهت یاد میدن تا وقتی بهت رشوه ندادن کاری انجام ندی و مدام سر مردم داد بزنی، بهت یاد میدن دزد باشی و سنگدلی رو الگو قرار بدی . مثلاً اگر یه فقیری دیدی که گرسنه بود مسخره اش کنی . انسان ها نه تنها حیوانات و موجودات دیگه رو میکشن همدیگه رو هم میکشن و خونه ها و پول ها و همسر های همدیگه رو میدزدن و مثل دیوونه ها منابع طبیعی رو نابود میکنن. رانت خواری و اختلاس میکنن و تبدیل به یه مشت مفسد اقتصادی میشن و انسانیت سرشون نمیشه‌ .
شعور اجتماعی ندارن و خلاصه خیلی از حیوونا بد ترن اونا همدیگر رو مسخره و تحقیر میکنن و مجبورت میکنن بری رشته ریاضی یا تجربی که پولدار بشی و اگه بری هنرستان میگن بهت که خنگ بودی. دارو رو تحریم میکنن و دکترا مریضا رو درمان نمیکنن،معمار ها خونه های ناامن و مشکل دار میسازن و باید بگم غذا رو روی هم میبندن.....
روح سفید سفید تر از قبل لرزید و زیر لب گفت: من…اصلا…نمیخوام…انسان…باشم

منابع طبیعی
هیچ تر از هیچ تر از هیچ!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید