کتاب تعمیر کار برای من تازه کار در رمان خواندن ،یک تجربه ی عجیب و دوست داشتنی بود.این کتاب حرف های زیادی برای گفتن داشت ، من رو غافلگیر کرد چون تصور نمی کردم قرار است درباره ی سرنوشت یک سرزمین و عدالت در جهان بخوانم.فکر می کردم فقط و فقط از سرگذشت یک زندانی بی گناه نوشته شده و باید منتظر محتوای صرفا« داستانی» باشم.نماد ها و پیام های کتاب من رو به فکر واداشت و این اتفاق در اواسط داستان ،وقتی ماجراهای زندان روایت می شد اتفاق افتاد.از صبر عجیب یک مرد ساده و بی سواد ،از سرنوشت بی رحمی که یک مرد ساده دل رو تا کجا کشونده بود،از اینکه انسان ها راه نجات رو به جای تلاش فقط چنگ زدن به مقدسات می دونستند اما یاکوف بک همچین آدمی نبود.اون می تونست خیلی کار ها انجام بده،جا بزنه،خودکشی کنه،وقتی در زندان باز بود فرار کنه،به گناه نکرده اعتراف کنه و خودش رو جزو گروه های مختلف جا بزنه تا شاید نجات پیدا کنه.اما هیچ کدوم از این کار ها رو نکرد.اون به همه یهودی ها فکر کرد و عدالت رو تنها راه نجات خودش و همه کسانی که منتظر قتل عام بودند دونست.اون از یک مرد تنها و بی سواد و بی کار به یه نماد تبدیل شد و جنگید.
