ژیل دلوز و فلیکس گتاری فیلسوف فرانسوی و روانکاو، فیلسوف سیاسی و فعال فرانسوی بودند که در چندین اثر تأثیرگذار با یکدیگر همکاری داشتند. آنها در ماه می ۱۹۶۸ با هم آشنا شدند و اولین کار مشترکشان «سرمایه داری و اسکیزوفرنی» بود، اثری دو جلدی متشکل از «ضد ادیپ» (۱۹۷۲) و «هزار فلات» (۱۹۸۰). از دیگر همکارهای قابل توجه آنها می توان به «کافکا: به سوی ادبیات اقلیت» و «فلسفه چیست؟» اشاره کرد.
فلسفه دلوز و گتاری با تمرکز بر رابطه میان زیبایی شناسی و سیاست و همچنین تعامل میان هنر و زندگی سیاسی-اجتماعی مشخص میشود. آنها معتقد بودند که نظریه سیاسی میتواند شکل زیبایی شناختی به خود بگیرد و بالعکس، و هنر به دلیل توانایی در نامگذاری و شکل دادن به نظم جهان ما، قابلیت سیاسی شدن را دارد.
پیر فلیکس گتاری در کلینیک La Borde مشغول به کار بود که به دلیل شیوههای درمانی نوآورانهاش شهرت داشت. گتاری تحلیل روانکاوی را با ژاک لاکان آغاز کرد اما بعدتر از او جدا شد؛ با این استدلال که تفکر لاکان بیش از حد به تفکر فروید گره خورده است.
پس از آن گتاری کلینیک های خود، انجمن رواندرمانی نهادی و مرکز مطالعات و تحقیقات نهادی را تأسیس کرد. و بعدتر همکاری خود را با ژیل دلوز آغاز کرد که نتیجه این همکاری نوشتن کتابی دو جلدی در موضوع فلسفه اجتماعی ضد-روانکاوی به نام «سرمایه داری و اسکیزوفرنی» بود.
گتاری و دلوز در کار خود استدلال کردند که مفاهیم روانکاوانه سنتی، میل انسان را سرکوب میکند و نظام سرمایه داری را تداوم میبخشد. آنها تکنیک جدیدی به نام «اسکیزوکاوی» را با الهام از جنبش ضد-روانپزشکی توصیه کردند.
"هزار فلات" جلد دوم "سرمایه داری و اسکیزوفرنی" با هدف بیثبات کردن مفاهیم و تعاریف غالب از هویت، معنا و حقیقت بود. گتاری از "انقلاب های مولکولی" دفاع میکرد و از گروههای به حاشیه رانده شده مانند همجنسگرایان، زنان، طرفداران محیط زیست، مهاجران و زندانیان الهام میگرفت. آثار گاتاری و دلوز تحت تأثیر جنبش دانشجویی در پاریس در می ۱۹۶۸ بود. آخرین اثر گتاری، «فلسفه چیست؟» با همکاری دلوز نوشته شد و در سال ۱۹۹۱ منتشر شد.
دلوز و گتاری یک زوج نامحتمل با حساسیتها و سبکهای متمایز بودند. آنها هم فردیتگرایی را رد میکردند و هم به دنبال افشای فریب فرد در عرصههای مختلف بودند.
همکاری آنها به توسعه تفکر ضدهویتگرایی منجر شد و مفهوم برتری فردی را به چالش کشید. آنها بر جامعهای از بودن، تفکر و واکنش به جهان تاکید داشتند.
مواجهه گتاری با مسئلهی فرد ناشی از سازماندهی سیاسی و کار روان درمانی او بود. گتاری معتقد بود که بیگانگی اجتماعی عامل اصلی بیماری است و بر اهمیت همکاری و گروه درمانی تاکید میکرد.
کار دلوز مفروضات فلسفه غرب را به چالش میکشد و استدلال میکند که اندیشه خلاق است و به آنچه درباره آن میاندیشد مرتبط است. آنها هر دو تاکید بر یکسانی و دقت در فلسفه غرب را نقد کردند و از انحلال هویت دفاع کردند.
آشفتگی همیشگی گتاری از مشاهده فروپاشی اراده جمعی در ساختارهای قدرت سلسله مراتبی ناشی شد. چنان که کارش در کلینیک لابورد، بر مبارزه با بیگانگی اجتماعی از طریق جامعهپذیری و گروه درمانی متمرکز بود.
همکاری این دو متاثر از شور انقلابی در فرانسه در سال ۱۹۶۸ بود که نیاز به مکمل فکری جدید برای اهداف درمانی و سیاسی را برجسته کرد.
آثار دلوز و گاتاری اغلب با پساساختارگرایی همراه است، جنبشی فلسفی که ایده معانی و ساختارهای ثابت را نقد میکند. آنها مفهوم موضوع واحد را رد کرده و در عوض بر کثرت و سیال داشتن هویت تأکید میورزند. مفهوم ریزوم آنها که نشاندهنده شبکهای غیرخطی و به هم پیوسته از ایدهها است، در تفکر پساساختارگرایی تأثیرگذار بوده است.
نقد دلوز و گتاری از روانکاوی سنتی و پیشنهاد آنها به اسکیزوکاوی تأثیر بسزایی در این حوزه داشته است. آنها استدلال میکنند که روانکاوی سنتی به شدت بر فرد و خانواده تمرکز دارد و زمینه اجتماعی و سیاسی گستردهتر را نادیده میگیرد. از سوی دیگر، اسکیزوکاوی به دنبال درک میل و ذهنیت در این سیستمهای بزرگتر است. ایدههای آنها بر توسعه روانکاوی انتقادی و پسا فرویدی تأثیر گذاشته است.
ریزوم: دلوز و گاتاری مفهوم ریزوم را به عنوان مدلی جایگزین از تفکر و سازمان در برابر ساختارهای سلسله مراتبی معرفی کردند. آنها ریزوم را به عنوان شبکهای غیرخطی و به هم پیوسته از ایدهها، دانش و روابط میدیدند که میتواند در سویههای مختلف رشد کند.
همکاری ژیل دلوز و فلیکس گتاری منجر به تالیف مجموعهای از آثار شد که همچنان به شکلگیری فلسفه معاصر کمک میکنند. نقد آنها از شیوههای فکری سنتی، پژوهش آنها در موضوع میل و ذهنیت، و پیشنهادهایشان برای ساختارهای اجتماعی و سیاسی بدیل تأثیر عمیقی بر فلسفه معاصر گذاشته است. آثار مشترک آنها، «ضد ادیپ» و «هزار فلات»، مفاهیم سنتی ذهنیت، قدرت و نظم اجتماعی را به چالش میکشد. ایدههای آنها بر پساساختارگرایی، روانکاوی و نظریه سیاسی تأثیر گذاشته و چارچوب های جایگزینی را برای درک پیچیدگیهای جامعه معاصر فراهم آورده است.