سازمانها هم مثل انسانها مراحل رشد دارند؛ از بقا تا معنا. درک این مسیر، کلید تصمیمگیریهای درست مدیریتی است.

• بقا : نقدینگی
هدف این سطح فقط «زنده ماندن سازمان» نیست، بلکه ساختن پایهای از درآمد قابل تکرار است.
اگر این پایه لرزان باشد، سازمان هر روز در حالت بقا میجنگد.
• امنیت : ثبات سیستم ها
در این مرحله سازمان از حالت “هرجومرج بقا” خارج شده و به سیستم قابل پیشبینی تبدیل میشود
• تعلق: فرهنگ سازمانی / همراستایی
در این سطح فرهنگ سازمانی شکل گرفته و سازمان روح پیدا میکند، نه فقط سیستم.
• احترام: برند / اعتبار
سازمان حالا شناختهشده است و میخواهد مورد احترام باشد.
• خود شکوفایی: نوآوری / الهام بخش بودن
اینجا جایی است که سازمان الهامبخش دیگران میشود و به اوج نوآوری می رسد.
چطور بفهمیم سازمان در کدام مرحله است؟
سطح ۱: بقا و نقدینگی
این مرحله پایه هرم است یعنی اگر شکل گیری و گذر از این مرحله به درستی صورت نگیرد و ضعیف باشد سایر مراحل دچار تزلزل بوده و سازمان را با بحران هایی ممکن است روبرو کند.
· درآمد ماهانه سازمان از هزینههای ثابت بیشتر است.
· جریان نقدی (Cash Flow) منفی نیست و حقوقها بهموقع پرداخت میشود.
· مشتریان تکراری وجود دارند، نه فقط پروژههای مقطعی.
· یک محصول یا خدمت مشخص وجود دارد که بازار برایش حاضر است پول بدهد.
اگر حداقل ۳ مورد از این ۴ گزینه برقرار نباشد، سازمان در «مرحله بقا» است.
سطح ۲: امنیت و ثبات
در این مرحله هدف سیستمسازی، تکرارپذیری و کاهش ریسک است . سازمان پس از گذر از مرحله بقا و اطمینان از ثبات به دنبال ایجاد پایداری است.
اصولا سازمان در این مرحله رشد کرده افراد و لایه های مدیریت و اجرایی
· فرآیند فروش و تحویل خدمات مستندسازی شده است.
· نقشها و مسئولیتها در تیم مشخصاند.
· وابستگی حیاتی به یک فرد خاص (مثلاً بنیانگذار یا فروشنده اصلی) وجود ندارد.
· مسائل قانونی، مالیاتی یا قراردادی، کنترلشده و بدون بحران است.
اگر کمتر از ۳ مورد برقرار است، سازمان هنوز پایهای ناامن دارد.
سطح ۳: تعلق و فرهنگ
روح سازمان در این مرحله شکل گرفته و کارکنان انگیزه فراوان برای دستیابی به اهداف شخصی در سازمان(KPI) دارند و افراد احساس میکنند جزئی از یک مأموریت یا هدف مشترکاند.
· تعارضها در تیم بهصورت سازنده حل میشود نه با فرسایش.
· نرخ خروج نیروها پایین است (یا دلیل خروجها قابل درک است).
· ارزشهای سازمان فقط شعار نیست؛ در رفتار روزمره دیده میشود.
اگر فقط ۱ یا ۲ مورد برقرار است، فرهنگ هنوز «شکل نگرفته» است
سطح ۴: اعتبار و احترام برند
جایگاه بازار در این مرحله مشخص شده و شرکت دقیقا میداند برای کدام بخش از بازار فعالیت دارد. پرسونای مشتری کاملا تعریف شده و و اعتماد بیرونی در سگمنت مشخص شکل رفته.
· برند در بازار با ویژگی مشخصی شناخته میشود (مثلاً سرعت، کیفیت، تخصص).
· مشتریان جدید از طریق توصیه مشتریان قبلی جذب میشوند.
· در صنعت، نام برند شما با احترام یاد میشود.
· ارتباط با مشتریان حرفهای، قابل پیشبینی و مداوم است.
اگر فقط ۱ مورد برقرار است، برند هنوز در مرحله ساخت اعتبار است.
سطح ۵: نوآوری، معنا و مأموریت
سازمان به شکوفایی رسیده و نوآوری و ارتقای صنعت و یا خدمت تبدیل به هدف اصلی سازمان شده.
· سازمان مأموریتی فراتر از سود مالی دارد و کارکنان آن را میدانند.
· تصمیمها بر اساس ارزشها و چشمانداز بلندمدت گرفته میشود، نه فقط واکنش به بحرانها.
· تیم ایدهپرداز و نوآور فعال است، حتی در زمان فشار کاری.
· سازمان الهامبخش رقبا یا حتی صنایع دیگر است.
اگر حداقل ۳ مورد برقرار است، سازمان به سطح «خودشکوفایی» نزدیک است.
مساله : اگر ترتیب تمرکز سازمان در مراحل مختلف به درستی صورت نگیرد چه اتفاقی برای سازمان خواهد افتاد ؟
در موارد بسیار اتفاق می افتد که سازمان ها به دلایل گوناگون مراحل رشد و یا تمرکز در هر مرحله را رعایت نمی کنند
مثال:
قبل از جریان درآمدی پایدار، بودجهی برندینگ و تبلیغات زیاد خرج میکنند
یا قبل از اینکه سیستم فروش و پشتیبانی تثبیت شود، تیم را گسترش میدهند
در این حالت:
هویت بیرونی سریعتر از ظرفیت واقعی رشد میکند.
یعنی «قول برند» بزرگتر از «توان واقعی سازمان» میشود.
نتیجهاش میشود ناهماهنگی و بیاعتمادی بازار.
مشتری میبیند ظاهر برند وعدهی بزرگی میدهد ولی تجربه واقعی پایین است.
در نهایت سازمان مجبور میشود دوباره برگردد پایین هرم تا پایه را بسازد (که پرهزینه است).
سوال : آیا ترتیب تمرکز و شد میتواند جابهجا شود؟
بله ! اما با ظرافت و هوشمندی
در عمل، هرم سازمانها خطی نیست، بلکه چرخهای و پویاست.
به طور مثال :
" باید برند آورنِس بسازیم تا بتوانیم جریان درآمدی بسازیم"
این جمله میتواند درست باشد اما زمانی میتواند اتفاق بیفتد که:
برندینگ خودش بخشی از ایجاد اعتماد اولیه و جذب مشتری است. ولی نکته طلایی اینجاست که نوع برندینگی که در سطح اول انجام می شود باید متناسب با مرحله بقا باشد.
یعنی:
در مرحله بقا، برندینگ باید قابل اعتماد و ساده باشد (برای جذب مشتری اولیه).
در مرحله تعلق، برندینگ باید احساس ارزش و تمایز بدهد.
در مرحله نوآوری، برندینگ میتواند الهامبخش باشد.
پس بله، ممکن است در مرحله پایین، از عناصر مرحله بالاتر استفاده شود، اما در حدی که پایه را تقویت کند نه تضعیف.
جمعبندی:
سازمان در چند سطح میتواند بهصورت همزمان فعالیت میکند، ولی یکی از آنها «اولویت رشد» است.
اگر پایههای پایین (نقدینگی و سیستمها) ضعیف باشند، هر رشدی در سطوح بالاتر ناپایدار میشود.
رشد سالم یعنی: هر سطح جدید، باعث تقویت سطح پایینتر هم بشود.
"درک جایگاه سازمان در این هرم میتواند مبنای طراحی استراتژی رشد، اولویتگذاری بودجه و حتی ساختار تیم باشد"