هر کسی که تاریخ اسلام و خلفا را خوانده باشد، کمابیش می داند که یکی از اصلی ترین ترس های حکام، چه در دوران بنی امیه و چه در دوران عباسیان، ائمه و یارانشان بوده اند. به گونه ای که از هیچ دسیسه ای برای فرونشاندن ایشان غفلت نکرده و تمام همت خود را برای کنار زدن ایشان به کار برده اند. البته، چیزی که کار آنان را دشوار می کرد، حساسیت مردم نسبت به فرزندان رسول خدا بود. آنان به هر طریقی، سعی داشتند که گناه شهید کردن ائمه را به گردن نگیرند و آن را به دیگری ارجاع بدهند. اما این ماجرا یک جا صدق نمی کند،...
یکی از مسائلی که فاجعه ی عاشورا را، فاجعه می کند، قانونی و دیوان سالارانه بودن آن است. عاشورا فاجعه ای غیر اخلاقی،غیر انسانی و حتی به دور از اندک آداب جوانمردانه ی عرب است. و یزید نه تنها که خود را از این ننگ، مبری نمی کند بلکه با افتخار، این گناه را به خود منسوب می دارد و میگوید: اگر اجدادم در بدر و حنین اینجا بودند می گفتند یزید دستت شل مباد!. اگرچه در پایان کار، بخاطر روشنگری های زینب کبری و زین العابدین علیهماالسلام، مجبور به عقب نشینی می شود.
عاشورا خارج از تمام ابعاد دهشتناک و غمبار و تاسف انگیزش، جزو نخستین فجایع قانونی و رسمی! امت پیامبر است. کشته شدن شخصی که با یک واسطه به پیامبر خدا می رسد و افتخار به این کشتن و برگزاری جشن و سرور برای چنین واقعه ی دهشتناکی! و شاید یکی از دلایلی که باعث شده این واقعه تا این حد مورد اهمیت اهل بیت باشد، همین وجه مبارزه با قانونی کردن جنایات غیر اخلاقی و غیر انسانی و به دور از اندک شئونات صحیح و مورد تایید همگان.