علی بهاری
علی بهاری
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

تذکرة الرقباء، مولانا سعید جلیلی

آن صادق بی‌ادعا، آن بر پیشانی‌اش جای مهر و دعا، آن جانباز پر اخلاص، آن برده اشتون را در آمپاس، آن که با مردم ندارد حائلی، آن طرفدار ظرفیت داخلی، آن دیپلمات ساده‌پوش، آن که نداده هیچ آهنگی گوش، آن ساده در دنیای راه‌راه، آن دشمن دموکرات و جمهوری‌خواه، آن اصولگرای روراست و بی‌لایه، آن رئیس دولت در سایه، آن آقای مخالف به طور دائمی، آن نشسته ترک موتور قاسمی، آن که نه وزیری کرده و نه وکیلی، مولانا سعید جلیلی.

بیت:

تو خود چه لعبتی ای شه‌سعید شیرین کار که دولتی که بُوَد توی سایه خانه‌ توست

گویند روزی با بانو اشتون به مذاکره نشست. در میانه بحث، چنان مباحث از هم گسست که مولانا سعید پای خویش درآورد و بر کرسی نشاند و گفت: یا منطق ما پذیرید یا در جهاد با ما، اسیرید. اشتون نیز چو این صحنه دید برآشفت و موی آشفته کرد و جیغ کشید و آن گاه بر سر مکان بعدی مذاکره توافق کردند.

بیت:

چونان که نود همیشه آمد با صد با نام سعید یاد اشتون آمد

پاره ای از محققان این روایت را زیر سوال برده و بر ساخته خوانده اند و اهداف سازندگانش را مشکوک دانسته اند. برخی از اهل بلاغت نیز گوشزد کرده اند که روشن نیست این مدح شبیه به ذم است یا ذم شبیه به مدح، چونان که پاره ای از هواخواهانش شعار سر می دادند که:

بدون هیچ دلیلی درود بر جلیلی

باز در احوال او نوشته‌اند در آلماآتی 12، وقتی به توافق نزدیک شدند و یخ اختلافات با گرمای گفتگو روی به آب شدن نهاد، مولانا سعید بدانها گفت: «هیچ دانید که خرمشهر چگونه آزاد شد؟ به همان روش که مکه فتح گردید» و آن گاه یک ساعت از کارنامه مشرکان مکه سخن راند و اشتون را هند جگرخوار زمان خواند. سپس کاغذ توافق پاره کردی و مکان بعدی مذاکره مشخص ساختی: آنکارای 7!

ارباب تواریخ آورده‌اند در آخرین مصاف، دیگر ارباب تصوف و اصحاب عرفان، او را پرسیدند: «در بیانیه‌خوانی و نویسی رای تو چیست؟» او نیز اجابت ‌کرد: «عرفان با نمایش جلو نمی‌رود. کار واقعی لازم است». در همین مصاف شاگردانش او را اصلح می‌پنداشتند و اصرار می‌کردند که او در صحنه بماند، بلکه ببرد و ببالد. او نیز که تعریف و تمجید شاگردان دید با خود گمان برد که برد، حتمی است و تا برد قطعی، یک «یاهو»ی دیگر باقی مانده اما رقیب که طرفدار «گوگل» بود او را به انصراف کشانیدی و بدین ائتلاف ببالیدی و آرای مولانا سعید از آن خود کردی و هوادارانش آواره ساختی.

طبق برخی از نقل ها، او را به طعنه گفتند: تو را سعید نام نهادند؛ تسمیة الشیءِ باسم ضدِّه!

با لبخند و کنایه‌وار پاسخ داد: «در آن دنیا می‌بینم‌تان!» کنایه از آن که خوشبختی به این چیزها و در دنیا نیست.

سپس مولانا سعید به سایه خزید و دل از سیاست برید و به دولت سایه بسندید! رحمة الله علیه


لینک همین مطلب در سایت وقایع روز: https://vaghayerooz.com/0003qi

طنز سیاسیسعید جلیلیانتخابات 1400رقیب پوششیاصولگرایی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید