فیلم سینمایی هفتاد سی را به تازگی در سینما دیدم. کمدی اجتماعی که حاصل اولین تجربه کارگردانی بهرام افشاری است. افشاری سالها بازیگری طنز و جدی را اینجا به هم ضمیمه کرده تا بتواند در جایگاه کارگردان، بازیگران را در مسیر درستی قرار دهد و به نظر میرسد در مجموع موفق بوده است.
داستان فیلم درباره یعقوب (سیاوش طهمورث) است که به دلیل وجود غدهای در سرش، پزشک معالجش (حسین پاکدل) پیشبینی میکند به زودی فوت خواهد کرد. او برنده جایزهای شده که فرصت دریافت آن را ندارد؛ بنابراین، اطرافیانش تلاش میکنند او را زنده نگه دارند تا بتواند جایزه را تحویل بگیرد.
بهرام افشاری نقش اصلی فیلم (برات) است و با لهجه شیرین همدانی صحبت میکند که بخشی از بار طنازیاش را به دوش میکشد. او راننده مینیبوس است و اوضاع بدی دارد.
صدف اسپهبدی که پیش از این او را در فیلم «علفزار» و در نقشی زنی معتاد دیده بودیم کاملا متفاوت ظاهر شده است. او نقش همسر برات را بازی میکند، یک فرزند نوجوان دارد و میخواهد به شوهرش کمک کند از گرداب مشکلات بیرون بیاید.
هوتن شکیبا یار دیرین بهرام افشاری در فیلم رفیقش نقش مکمل (پرویز) را دارد و از پس کار برآمده است. تنها مشکل، تغییر تن صدای اوست که چون قبلا با این صدا، جای عروسک شاباش و خونه بغلی حرف زده، این دو شخصیت را یاد مخاطب خوشحافظه میاندازد که ممکن است کمی توی ذوق بزند.
الهه حصاری نقش خواهر هوتن شکیبا (پروانه) را بازی میکند. نمیدانم خانم حصاری این یادداشت را میخواند یا نه ولی اگر میخواند برادرانه به او توصیه میکنم بازیگری را رها کند.
او در این فیلم میخواهد نقش دختری نیمهلال را بازی کند و اصلا از پس کار برنیامده است. به جرات میگویم بسیاری از بینندگان نابازیگر فیلم بهتر میتوانستند این ادا را درآورند.
بازیگری ناحرفهای الهه حصاری محدود به این فیلم نیست. در هشت و نیم دقیقه و زخم کاری هم بازیهای خوبی به نمایش نگذاشت.
سیاوش طهموث نقش یعقوب را بازی میکند. پیرمردی که به زودی میمیرد و آه در بساط ندارد. اطرافیان میخواهند به خاطر جایزهای که به او تعلق گرفته او را زنده نگه دارند تا بلکه از نمد او کلاهی هم برای خود بدوزند.
طهمورث باتجربهتر از آن است که بخواهیم بازیگریاش را بد یا خوب توصیف کنیم؛ خاصه آن که سیبیلهایش چنان هیبتی به او داده که اگر انتقاد کنم شب از ترس خوابم نخواهد برد.
مهدی حسینی نیا نقش سیاوش را خیلی بانمک و جذاب درآورده است. شبنم مقدمی و مهدی حسینی نیا دو بازیگری هستند که تقریبا از پس هر نقشی برمیآیند.
حسینی نیا در برادران لیلا نقش بایرام جورابلو را بازی میکرد، در شنای پروانه شخصیت را مصیب را درآورد و در یاغی، از پس نقش رحمان برآمد. تنوع نقشهایی که بازی میکند گواه توانایی او در بازیگری است. به گمانم سینما و شبکه نمایش خانگی ایران یک نقش اصلی به یادماندنی به او بدهکار است. (چیزی در حد مالکِ جواد عزتی یا نعیمِ هادی حجازی فر).
هفتاد سی کمدی بانمکی است. بهرام افشاری که علاوه بر کارگردانی، طراح قصه هم بوده، به خوبی ایدههایش را اجرا کرده است. شوخیهای جنسی فیلم بسیار کم است که باید به حمزه صالحی دستمریزاد گفت.
افشاری از قد بلند و پاهای کشیدهاش هم نهایت بهره را برده است. در سکانسهای رقاصی از ظرفیت بدنش به خوبی استفاده میکند و تماشاگر را به خنده میاندازد. اگر چه برخی کنشهایش تکراری است و مخاطب را به یاد فیلم فسیل میاندازد.
فیلم سینمایی هفتاد سی مانند اکثر کمدیهای کنونی ایران رقص مردان را به نمایش گذاشته است. کَک رقص بدجور به تنبان کمدیسازان ایرانی افتاده است. فکر میکنند اگر نرقصند فیلم بامزه نمیشود و اگر دو تا قر بدهند موهای غیر سر مخاطب از خنده، مجعد خواهد شد. البته اوضاع هفتاد سی در این زمینه بهتر است. در یک کلام میشود گفت هفتادسی، هفتاد به سی خوب است.
همین یادداشت در سایت دفتر طنز حوزه هنری: http://dtnz.ir/?p=324235