دو سال پیش این یادداشت را در نقد دکتر احمد زیدآبادی (فعال سیاسی) نوشتم. اکنون به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت حضرت زهرا (س)، بازنشرش میکنم:
«مترجم در خصومت با خلفا تا آنجا پیش رفته بود که خطبه معروف امام علی بر سر مزار خلیفه دوم را نیز نفی کرده و آن را به ستایش امام از سلمان فارسی نسبت داده بود با این ادعا که امام علی قهراً نمیتوانسته سخنی ستایشآمیز نسبت به عمر بن خطاب بر زبان رانده باشد!»
جملات بالا را جناب احمد زیدآبادی در کانال تلگرامیاش منتشر کرده است. او در یک یادداشت با موضوع وحدت شیعه و سنی، به مرحوم شیخ محمد دشتی به خاطر ترجمه فرقهگرایانه (بر اساس ادعای نویسنده) انتقاد کرده است. از کلام نویسنده برمیآید منکر دشمنی میان امام و عمر است و معتقد به رفاقت آن دو. از این رو توجه به نکات زیر لازم است:
یک) هیچ گاه نمیتوان نظر معصوم درباره یک موضوع را صرفا با خواندن یک حدیث فهمید. اطلاق، تقیید، عام و خاص به همین خاطر بخشی از مباحث اصولی است. اگر کسی به اندازه کتاب «الموجز» با اصول فقه آشنایی داشته باشد این نکته را تصدیق میکند.
دو) نظر امیرمومنان درباره خلفا مشخص است. امام در شقشقیه عمر را شخصیتی پر از خشونت، سختگیری و عذرخواهی میداند که مردم در دوره حکومتش به رنج، دورویی و اعتراض گرفتار شدند. در صحیح مسلم نیز عمر رو به عباس و امام علی میگوید شما دو نفر معتقدید من و ابوبکر (به خاطر عملکردمان پس از رسول خدا) دروغگو، خائن، گناهکار و حیلهگر بودیم. عباس و امام هم تایید میکنند! (۱) در روایتی دیگر هم امام پس از شهادت حضرت زهرا کسی را پیش ابوبکر فرستاد تا او را بیاورد و سفارش کرد «عمر را نیاور، چون دوست ندارم چهرهاش را ببینم!» (۲) در شورای ششنفره پس از مرگ عمر نیز امام خلافت را قبول نکرد و عثمان خلیفه شد، چون نپذیرفت طبق سیره دو خلیفه اول حکم براند. (۳)
سه) این که امام علی خطبهای در ستایش عمر بن خطاب خوانده باشد بحثی تاریخی است و نقد و نظر درباهاش فراوان. (۴) اما حتی اگر این اتفاق افتاده باشد - که احتمالا نیفتاده است - از روی تقیه و جبر جامعه است، همان جبری که به او اجازه نداد بساط نماز تراویح را جمع کند و یا مانع شهادت دختر رسول خدا شود.
چهار) جناب زیدآبادی بهتر است به همان مسائل سیاسی بپردازد و به حوزهای که تخصص ندارد وارد نشود!
(۱): صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۷۷
(۲): صحيح البخاری، ج۴، ص۱۵۴۹ و صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۸۰
(۳): تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۲
(۴): گوشهای از این معرکه آراء را اینجا ببینید.