یک: تشویق والدین به انجام وضو به جای غسل. در این زمینه ایجاد هماهنگی با ستاد افزایش جمعیت ضروری است. از طرفی گاهی بچهها وسط غسل بیدار میشوند که خدایی خیلی ضایع است.
دو: تاسیس توالتهای عمومی در سطح شهر بدون لولهکشی یا آفتابه. در این زمینه استفاده از تجربیات دو کشور دوست و همسایه هندوستان و پاکستان ضروری است. لازم است به جای شعار نخنما شده "شهر ما، خانه ما" از عبارت "شهر ما، توالت خونه عمهمون" استفاده شود. این شعار مردم را به رهاسازی خویش در هر نقطهای که ضرورتش احساس شود ترغیب میکند و سوسولبازیهای این چنینی را کاهش میدهد.
سه: همکاری با سازمانهای امنیتی برای شناسایی شایعهپراکنان. برخی مشترکان پرمصرف در کمال وقاحت میگویند: "خودشون گفتند آب و برق مفتی میشه." لازم است آب و فاضلاب، این شایعهپراکنان بیحیا را هر چه زودتر به سازمانهای ذی ربط معرفی کند تا بفهمند حرف بیسند تا کجای ما فیها خالدون انسان را میسوزاند.
چهار: استفاده از کود داخلی به جای خارجی. متاسفانه با وجود کیفیت بالای کود داخلی، برخی مسئولان انگشت به دهان کودهای خارجیاند. این در حالی است که در دو دهه اخیر، حجم بالایی از کودهای داخلی روی تپههای کشور بلااستفاده مانده. لازم است با مدیریت بهینه این کودها، مصرف آب کشاورزان را کاهش دهیم. تذکر: کلیه کودها و تپههای آکنده از کود، مربوط به قبل از دولت سیزدهم است و الا سید ابراهیم که خیلی خوب است.
پنج: برخی مردان غیور سرزمین به نظافت زیر بغل، اهمیت نمیدهند. به گونهای که وقتی دستشان را بلند میکنند بلانسبت بلانسبت بو انگور گندیده میآید. این افراد هر چه حمام بروند و آب بریزند باز هم از زیر بغلشان، بوی لاشه سگ جزامی به مشام میرسد. لازم است سازمان آب و فاضلاب، کرمهای موبر رایگان در اختیارشان قرار دهد. البته با روند افزایشی قیمتها، خود به خود کُرک و پری برایشان نمانده، زیرا نرخها، میرزا کوچک خان جنگلی را در کسری از ثانیه به دکتر الاهی قمشهای تبدیل میکند.
شش: متاسفانه در مهد کودکها، بچهها را از همان ابتداء، با مفاهیمی چون بهداشت فردی و شستن دست و صورت و میوه و سبزی آشنا میکنند. در این زمینه اشعار انحرافیای چون "میوه نخور نشسته، رویش مگس نشسته، اول بشور با دقت، بعدش بخور با لذت" بچهها را بد بار میآورد. بهتر است شعر این گونه عوض شود: "میوه رو که نشستی، میکروبهاش هم نکشتی، میکروب چقدر عزیز بود، حامامش هم تمیز بود" مصرع آخر به دلیل ضرورت شعری آورده شده است.
هفت: جلوگیری از کاشت گیاهانی چون سنای مکی. از آن جایی که ملت وقتی سنا میخورند دچار سندروم روده بیقرار میشوند و سیفون را از جا میکنند و تا نصف سد استاندارد 15 خرداد را خالی نکنند از دستشویی دل نمیکنند بهتر است کاشت این گیاه ممنوع شود و به جایش گل بنفشه بکارند که روغنش در نواحی دیگری مستعمل است.
هشت: نصب دستگاه قطرهشمار در توالتهای بین راهی. متاسفانه بعضیها جنبه ندارند.دو هزار تومان میدهند و به اندازه پانزده هزار تومان مصرف میکنند. نصب قطرهشمار، این مشکل را حل میکند. به این صورت که بعد از عبور از قطرات مجاز، شخص در هر مرحلهای که باشد باید جمعبندی کند.
دستشویی طولانی مشکلات دیگری هم دارد. از جمله سوء تفاهمهای فرهنگی. مثلا در مراسم حج امسال، یک حاجی ایرانی که خیلی بهش فشار آمده و اصطلاحا تنگش گرفته بود دم دستشویی منتظر مینشیند. هر چه میایستد سعودی وهابی از توالت دل نمیکند. آخر کار حاجی ایرانی، محکم به در میزند و میگوید: "کی توئه؟ کی داخله؟" سعودی جواب میدهد: "محمد ابوعمر صلاح الدین" حاجی میگوید: "عه چند نفری رفتید تو؟"
نه: بستن لبنیاتیهای متخلف. بعضی لبنیاتیها چنان آبی به شیر میزنند که آب معدنی پیش شیرشان، ماست چکیده است. یعنی آبی که آنها میزنند سعید سلطانی به ستایش نزد. به خصوص فصل سه و با گریم درخشان نرگس محمدی که از گریم امیلی کلارک تو game of thrones سنگینتر بود. خود ما در محلهمان یک لبنیاتی داشتیم که ده لیتر شیر از گاوداری میخرید و بیست کیلو شیر و پنج کیلو ماست و دو کیلو خامه میفروخت. تازه تهش هم فرنی میکرد واسه اموات خیرات میداد. فکر کنم بهشتیها را هم جهنمی کرد. سر در مغازه هم زده بود وای بر کمفروشان. خدا بیامرز بیشتر به رواج فرهنگ قرآن علاقه داشت تا عمل به مضمونش.