
به توصیه یکی از دوستانم مناظره موسی غنینژاد و یاسر جبرائیلی را از ابتدا تا انتها دیدم. درباره این گفتگوی چالشی نکات زیر گفتنی است:
۱. مجری مناظره، روحانی جوانی بود که نه فن بیان خوبی داشت و نه از پس اجرای مناظره برآمد. وقتی طرفین یا یکی از آنها وسط حرف دیگری میپرد، مجری باید مداخله و فضا را کنترل کند. در این مناظره بارها و بارها جناب جبرائیلی سخن آقای غنینژاد را قطع کرد و مجری آنچنان که باید دخالتی نکرد.
وقتی درباره نظر اسلام در باب قیمتگذاری صحبت شد و مناظرهکنندگان به شوخی گفتند حاجآقا باید نظر بدهد، گفت: «من حرف دارم ولی بیطرفی سکوت را اقتضا میکند.» در حالی که گفتن جمله اول هیچ ضرورتی نداشت؛ چون برای مخاطب مهم نیست که او حرف دارد یا نه. مجری حرفهای فقط باید خوب اجرا کند. البته مجریکارشناس اقتضائات دیگری دارد.
۲. موسی غنینژاد ۷۳ ساله و یاسر جبرائیلی ۴۱ سالهاند. یعنی غنینژاد ۳۲ سال از جبرائیلی بزرگتر است. جبرائیلی حرمت سن و سابقه غنینژاد را رعایت نکرد و علاوه بر اینکه بارها وسط صحبتش پرید، گاهی با لبخندهای تمسخرآمیز به او بیاحترامی میکرد که البته واکنش غنینژاد همراه با سعه صدر بود. خشمی هم اگر داشت، کنترل میکرد و با آرامش حرف خود را میزد.
۳. غنینژاد سعی میکرد مباحث را با ادبیات کلاسیک علم اقتصاد بیان کند. او بارها مثل یک معلم، مفاهیمی چون بازار، تجارت آزاد، شکنجه آمار و نقدینگی را به زبان ساده توضیح داد. تسلط جبرائیلی بر اقتصاد از غنینژاد کمتر بود و به نظر میرسید میکوشد با استفاده از واژگان انگلیسی، ضعف نظری خود را جبران کند.
۴. جبرائیلی وسط مناظره چند بار بحث را شخصی کرد. یکجا گفت: «من دلم برای مظلومیت شما میسوزد. رانتخوارهای سرمایهدار از دانش و مواضع شما سوءاستفاده میکنند.» که غنینژاد در پاسخ گفت: «اینقدر عقلم میرسد که کسی از من سوءاستفاده نکند.» در جای دیگری گفت: «شما در دهه شصت مارکسیست بودید. با سقوط شوروی لیبرال شدید.» و منِ بیننده نفهمیدم گرایشهای قبلی غنینژاد چه ربطی به مواضع اکنون او دارد. جبرائیلی هم، زمانی با رائفیپور آبگوشت خورده؛ پس در همه مواضع عجیبوغریب گذشته، اکنون و آینده او شریک است؟
جبرائیلی در بخش دیگری هم به غنینژاد گفت: «شما در تجارت فردا و دنیای اقتصاد کار میکنید و فلان شرکت فولادی به شما پول میدهد.» که جا داشت غنینژاد هم به سوابق کاری او اشاره کند و شفافیت بودجهای مراکزی که جبرائیلی در آنها کار میکرده را مطالبه کند؛ ولی اخلاقمداری پیرمرد آذری یا عدم اطلاع او از این موضوع موجب شد سکوت کند.
جبرائیلی چند باری هم برخی مسئولان اقتصادی در دورههای مختلف را رفقای غنینژاد خواند و گفت: «فلان کاری که رفیقهای شما کردند.» در حالی که وقتی غنینژاد از همین حربه علیه او استفاده کرد، بسیار برآشفت، لباس معلم اخلاق پوشید – که اصلا به او نمیآید – و غنینژاد را نصیحت کرد و در نهایت گفت: «آنها رفیق من نیستند. من خودم میخواهم حزب تشکیل بدهم!» این هم از آن جوکهای دوران ماست: با فلان آدم آبگوشت بخوری و همه مواضعت در تأیید بهمان جناح باشد، اما به وقت مناظره و پذیرش مسئولیت بگویی من مستقلم!
۵. همانگونه که در نکته دوم گفته شد، غنینژاد سعی میکرد مباحث را علمی جلو ببرد و کاری به انگیزه و نیات عالمان اقتصادی نداشت. او در ابتدای بحث تأکید کرد اصطلاح «نئولیبرالیسم» اساسا در ایران غلط مطرح شده و «لیبرالیسم» هم به دلیل گسترده بودن دلالتش مفهوم دقیقی نیست. از اینرو، خود را «لیبرال کلاسیک» خواند و برخی اصولش را برشمرد. در مقابل، جبرائیلی معتقد بود فلان اقتصاددان از راکفلرها پول گرفته تا یکسری مبانی علمی برای اقتصاد بنویسد که منافع راکفلرها تأمین شود.
این نگاه جبرائیلی در بخش پایانی مناظره هم وجود داشت؛ آنجا که با غنینژاد درباره علت افزایش قیمت ارز بحث میکردند. غنینژاد میگفت علتش تورم است و علت تورم هم تولید نقدینگیای است که دولت برای جبران کسری بودجه انجام میدهد؛ اما جبرائیلی میگفت علت گرانی ارز این است که شرکتهای گردنکلفت فولاد و پتروشیمی و... ارز حاصل از صادرات خود را احتکار میکنند و به بازار عرضه نمیکنند.
البته از کسی که سال ۸۹ گفته بود امریکا تا ۱۰ سال آینده و شاید هم زودتر تجزیه میشود، مردم به هیچوجه واکسن خارجی کرونا را نزنند، شبکههای اجتماعی خارجی باید برای همیشه مسدود شوند و اگر به FATF بپیوندیم ممکن است فاجعهای مثل پیجرهای حزبالله لبنان برای ما رخ دهد، اتخاذ مواضعی که در این یادداشت بیان شد، بعید نیست.