بنام خدا
چالش کتابخانی طاقچه:غول مدفون
این کتاب با یه فضاسازی زیبا شروع میشه
کازوئو ایشی گورو اول داستان یه تصویر کلی از محیط داستان ایجاد میکنه محیطی در دل طبیعتی ارام و رویایی که زمانی قتلگاه خیلی از افراد بوده. داستان برای کسایی ک قدرت تصور خوب و متوسطی دارند خیلی میتونه لذت بخش و خاطره انگیز باشه.
داستان آمیزه ای از عشق،تنفر،مهربانی،خشونت و معما هست. خود کتاب کشش زیادی نداره ولی مخاطب تلاش میکنه تا بفهمه ادامه داستان چی میشه. درکل بنظر من امتیازی ک میشه ب این کتاب داد ۷ از ۱۰ هست و ارزش خوندنش ۸ از ۱۰ میتونه باشه ولی خب بازم سلیقه ها فرق میکنه. بنظرم مشکلی ک داره این هست ک کمی طولانی هست و بیش از حد یه حاشیه پرداخته برای همین هم شاید وسطای کتاب خسته کننده بشه.من خودم تا ۲۰۰ صفحه از کتاب ک خوندم گذاشتمش کنار ولی خب بعد چند وقت پشیمون شدم و ادامش دادم و البت ک خیلی خوشحالم ک ادامش دادم چون تقریبا از ۱۰۰ صفحه اخر داستان میره توی اوج خودش و تازه شروع میکنه به پاسخ دادن ب سوالای مخاطب هرچند ک بعد از تموم شدن کتاب باز هم سوالای زیادی بدون پاسخ میمونه و اینکه مخاطب با ذهن خودش میتونه ادامش رو بسازه خیلی لذت بخش تر هست:)
داستان با شروع خودش خیلی سوالای زیادی تو ذهن مخاطب ایجاد میکنه و به نوعی ذهن خیلی درگیر داستان میشه و هرچی جلوتر میریم این درگیری ب نوعی بیشتر میشه. این درگیر شدن ذهن و به نوعی گنگ بودن داستان شاید در اوایل کتاب کمی اذیت کننده باشه و باعث شه مخاطب کمی دلزده بشه ولی در کل با پیشرفت بیشتر و غرق شدن توی کلمات یواش یواش جذب داستان میشه.
لحن داستان برای من جالب بود ن اینکه ادبی باشه یا خیلی خاص باشه بلکه خیلی روان داستان میره جلو و همین خودش خیلی جالب هست.
"شاید میخواستم تنبیهش کنم اقا،میگفتم بخشیدمش ولی پس پرده های دلم دنبال انتقام بودم ستم بدی ب زنم کردم ب خودم هم همینطور گمون کنم هرکی این حرف هارو بشنوه خیال میکنه عشق بین ما از بین رفته ولی خدا میدونه ک بین ما زن و شوهر پیر چه عشقی هست میفهمه تیرگی ها هم یه تیکه از همین عشقه♡"
همه ما انسانها یک غول مدفون در وجود خودمون داریم ک ممکنه یروزی بیرون بیاد و با اومدنش بدترین موقعیتارو واسمون بوجود بیاره "آقا ،غولی ک مدفون شده بود حالا داره تکون میخوره خیلی زود از جاش بلند میشه و حتما هم بلند میشه دوستی های بین ما مثل گره رشته ابریشمی ک دخترها میبافن از هم باز میشه..."
گاهی اوقات مدفون موندن یک سری از وقایع خیلی مفید هست بهتره ادم گذشته هارو به خود گذشته بسپاره و بزاره مدفون باقی بمونن بجای اینکه اون هارو هی یاداوری کنه و بابتشون خودش و دیگری رو زجر بده."گاهی ادم ها یادبودهایی میسازند تا یادشان باشد چه بدی در حق شان شده بعضی ها صلیب های چوبی دارند و بعضی ها سنگ های رنگ شده در حالی که بعضی ها پشت تاریکی های تاریخ پنهان شدند. "
در اخر خوندن این کتاب رو به افرادی که وقت ازاد بیشتری دارند و دنبال یه کتاب هستن ک بتونن هم از لذت ببرن هم کلی ذهنشون درگیر بشه باهاش پیشنهاد میکنم.