ویرگول
ورودثبت نام
یه انسان
یه انسان
خواندن ۲ دقیقه·۹ ساعت پیش

جهان خاکستری ها

من یه خاکستریم ، یه نقطه خاکستری درست انتهای جملات سیاهی که روی ورقه های سفید رنگ دفتر نقش بسته . اونم بر حسب تصادف !!!

نه میتونم خودمو سفید بدونم نه سیاه . سردرگم بینشون تلوتلو میخورم و دور خودم میچرخم ‌ . میدونی ؟ عده کمی اینو با اعماق وجودشون حس میکنم یا شایدم من اینطور فکر میکنم . اما از میون افراد عمیق و احساس پیشه درونگرا و سطحی و پرانرژی برون گرا ،یه عده هم هستن که زیاد به چشم نمیان . مثل من ،یه نقطه خاکستری .

چطور خودمون رو توصیف کنم ؟ این افراد مرموز و پنهانی رو ؟ که حتی به چشم هم نمیان ؟ ما نه اونقدر اجتماعی و خوش مشرب هستیم که کل روز رو با بگگو و بخند بگذرونیم نه اونقدر عمیقیم که بخوایم از پیله مغز پوسیدمون پروانه بیرون بکشیم . ما حد وسطیم ، حده وسط !!!! ( میتونید خشک ، یخ و هرچی دل تنگتون میخواد هم صدامون کنید ) گاهی دلم میخواد به خوبی مجری های طنز تلویزیون باشم ( البته خارجی هاش اونم یه عده خاصیش ) گاهی هم یه متفکر و فیلسوف ، هیچ ثباتی توش نمی‌بینم . انگار این دوتا رنگ دارن با دو موج مخالف هم سونامی ذهنی را میندازن یا چه می‌دونم ، دوتا جت که بر خلاف هم پرواز کردن و به هم میخورن و از آخرش چی میمونه ؟ هیچی ! یه ساحل خراب یا دوتا لاشه جت

می‌دونم باید یکی رو انتخاب کنم ، اما هر دوش رو دارم و این چیز بدی نیست . بد اینه که صبح برنامت رو بر حسب مورد سفیدت میچینی و ظهر نشده مود سیاهته که باید اونو تموم کنه . متوجهی چی میگم دوست من ؟

شاید یه تعادل نیازه ، یه تعادل که هر دو رنگ رو در خودش جا بده ، یه شخصیت جدید . یه شخصیت خاکستری


ساعت هفت دقیقه مونده به دو شبه و من تازه ذوق ادبیم فعال شده ، فکر میکنم ارتباط زیادی با دمای هوا داشته باشه آخه هر وقت سرد میشه دستم به نوشتن میره



زندگی از تصمیم هامون ساخته شده بیا با کمک هم تصمیمات بهتری بگیریم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید