عبد الله عبدی
عبد الله عبدی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

یاد مرگ و قیامت (1) مقدمه (1) عقوبتی که رحمت است.


اولين و مهمترين و بزرگ‏ترين پله از پله ‏هاي صعود به قله‏ هاي سعادت و کمال، انجام واجبات و ترک محرمات است. اما چرا بعضي با اين که اين موضوع را مي‏دانند مرتکب گناه مي‏شوند؟

امروزه در هر کشوري مديران کشور براي اداره‏ ي آن به وضع قوانين مي‏پردازند. براي اين که همه به قوانين عمل کنند صرف وضع قوانين را کافي نمي‏دانند و براي تخلف از قانون، مجازات‏هايي در نظر مي‏گيرند. مردم از ترس مجازات، به قانون عمل میکنند اما اگر این مجازاتها نباشد بسیاری به قانون عمل نمیکنند. در قوانين الهي نيز اين چنين است. خداوند براي رسيدن ما به کمالات، قوانيني وضع نموده است (انجام واجبات و ترک محرمات) و براي اين که کسي تخلف نکند عقوبت‏هايي در نظر گرفته است. ما براي اين که از قوانين الهي تخلف نکنيم لازم است با عقوبت‏هاي الهي آشنا باشيم و از آن‏ها غفلت نکنيم و باور داشته باشیم اگر از قوانین الهی تخلف کنیم سرنوشتی بسیار تلخ و سخت خواهیم داشت. لذا باور به آن عقوبتها و یادآوری آنها برای ما بسیار لازم است.

امير المؤمنين علیه السلام فرموده‌‌اند:

«مَنْ اَشْفَقَ مِنَ النَّار رَجَعَ عَن الْمُحَرَّمَاتِ»

«كسيكه از آتش جهنّم بترسد، از گناهان دست برمي‏دارد.»

مثلاً در آیات 49 و 50 از سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام آمده است:

«وَ تَرَي الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصْفادِ ـ سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشي وُجُوهَهُمُ النَّارُ»

«و در آن روز، گناهکاران را با هم در غل و زنجير مي‏بيني ـ لباس­هايشان از قطران (مس مذاب‏) است و صورت­هايشان را آتش مي‏پوشاند.»

اگر این باور برای ما بیاید که در جهنم این واقعیت ماست. در نهایت خواری در غل و زنجیری که دست را به گردن بسته و با لباسی که از مس مذاب است آنهم با آتشی که نظیرش را نمیتوانیم تصور کنیم و با آتش دنیا قابل قیاس نیست صورت را در بر گرفته است. اگر این را باور داشته باشیم، گناه که هیچ حتی لحظه ای حاضر نیستیم از خدا غفلت کنیم. اما اگر بگوییم که خیر باور نداریم حتی اگر احتمال هم بدهیم که یک همچون آتش و همچو عذابی در انتظار گناهکاران است عقل به ما حکم نمیکند که برای احتیاط هم شده گناه نکن؟ پناه میبرم به خدا که عذاب دنیایش قابل تحمل نیست و آتش آخرت چه خواهد کرد با ما.

میگویند فضیل بن عیاض معروف، فرزندی داشت به نام علی و میگویند بلندمرتبه تر از خود فضیل بود. روزی کنار چاه زمزم بود که شنید کسی همین آیه را میخواند. علی بن فضیل با شنیدن این آیه بیهوش شد و مرد. درک او از آیه با درک ما از آیه فرقش چیست که او از یاد جهنم میمیرد و ما تکان هم نمیخوریم؟

غرض این که توجه درست به این آیه موجب میشود که ما از عاقبت گناهکاران و عذابی که سرنوشت آنهاست بترسیم و این ترس موجب میشود ما از گناه فاصله بگیریم.

گناهیاد مرگترس از مرگجهنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید