عالم بزرگ اخلاقی ملاّ مهدی نراقی رحمة الله علیه در بارهی بیماری مهلك حرص چنین فرموده اند:
«و آن (حرص) صفتی است نفسانیه كه آدمی را وامیدارد بر جمع نمودن زاید از آنچه احتیاج به آن دارد. و این صفت، یكی از شُعَب حب دنیاو از جمله صفات مهلكه و اخلاق مضلّه است. بلكه این صفت خبیثه، بیابانی است كران ناپیدا كه از هر طرف رَوی به جایی نرسی. و وادیی است بی انتها كه هر چند در آن فرو روی عمق آن را نیابی. بیچاره ای كه بر آن گرفتار شد، گمراه و هلاك شد و مسكینی كه به این وادی افتاد،دیگر روی خلاصی ندید. زیرا كه حریص، هرگز حرص او به جایی منتهی نمیشود و به حدی نمی ایستد. اگر بیشتر اموال دنیا را جمع كند باز در فكر تحصیل باقی است. و هر چه به دست او آید باز میطلبد.»[1]
حضرت امام خمینی رحمة الله علیه نیز در باره حرص فرموده اند:
«و آن یكی از جنود بزرگ جهل است و ابلیس، كه كمتر دامی از دامهای ابلیس در بنیآدم مثل آن مورد تأثیر است . . . و صاحب این خلق زشت و خاصّه مهلكه، از حق تعالی و قدرت و نعمتهای او غافل است و به مسلك اهل معرفت در حدّ شرك و كفر داخل است . . . .
(امام باقر علیه السلام) میفرماید: مثل حریص به دنیا همچون كرم ابریشم است.هر چه به خود بیشتر بپیچد، از خـارج شدن دورتر شود تا آن كه بمیرد. و حضرت صادق فرمود: بی نیازترین بی نیازان كسی است كه اسیر حرص نباشد. و از حضرت صـادق در وسایل منقول است كه فرمود: حریص از دو خصلت محروم و ملازم دو خصلت است: محـروم از قناعت است، پس راحتی از او سلـب شود و محروم از رضا است، پس یقین از او مفتقد گردد. و در مستدرك وسایل سند به حضرت رسول صلی الله علیه و اله رساند كه فرمود: پیر میشود پسر آدم و دو خصلت در او جوان شود: حرص بر مال و حرص بر عمر. و از حضرت امیر علیه السلام منقول است كه از او سؤال شد: چه ذلّتی از هر چیز ذلّتش بیشتر است؟ فرمود: حرص بر دنیا. و عن تحف العقول عن أمیرالمؤمنین علیه السلام أنّه قال فی وصیته للحسین علیه السلام : «أی بنی الحرص مفتاح التّعب و مطیة النّصب و داع إلی التّقحّم فی الذّنوب و الشّره جامع لمساوی العیوب»
«ای فرزندم! حرص كلید رنـج است و مركب سختی و موجب فـرو افتادن در گناهان. و شكم بارگی در بردارنده همه عیوب و بدیها میباشد.»[2]
بزرگ طبیب عالم انسانیت امام صادق علیه السلامـ " یاد مرگ " را علاج بیماری مهلك حرص میدانند:
«ذكر الموت ... یطفئ نار الحرص ...»[3]
«یاد مرگ، آتش حرص را (در درون انسان) خاموش میسازد.»
چرا چون فرمود حرص از شعب حب دنیاست و درمان حب دنیا یاد مرگ است. انسان بینهایت طلب است و دنیا که بی نهایت نیست. تو برای بی نهایت دست و پا میزنی تا لحظه آخر و آخرش هم تو یه چشم به هم زدن میمیری و میبینی که به خواسته ات نرسیدی. راه رسیدن به بی نهایت حرص به امور محدود نیست. یاد مرگ موجب میشود بفهمی حرص تو را به خواسته ات نمیرساند و عاقبت حریص بسیار تلخ است. دلبستگی به آنچه جمع کرده است موجب میشود به شدت سخت جان بکند.
از آن طرف وقتی یاد میکنی که از ذره ذره اموالت حساب میکشند و هر کس قناعت پیشه کند و کمتر مال دنیا داشته باشد حسابش آسانتر و سریعتر خواهد بود میل به دوری از حرص در دلت زنده میشود.
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
«وَ إِنْ كَانَ الْحِسَابُ حَقّاً فَالْجَمْعُ لِمَا ذَا»
«اگر حساب حق است پس جمع كردن مال و منال براى چه میباشد؟»
شخصی نقل میکند:
چند سال قبل، یک نفر از بزرگان و خوانین شیراز را دیدم که متصل انگشت خود را در دهان مینهاد مانند کسی که آتش او را سوزانیده باشد و بخواهد سوزش انگشت را از آب دهان تسکین دهد. از او پرسیدم سبب این کار چیست؟ چون خلوت گشت، گفت: مرا قضیه ای است عجیب. زیرا برادری داشتم بسیار ثروتمند و پول دوست و پول پرست و برای او وارثی نبود غیر از من. پس در موقع مرگ به من وصیت نمود:
"کیسهای پر از پول و طلا دارم. چون تو همه ثروت مرا میگیری، این کیسه را با من دفن نما."
پس برادرم که مُرد، با خود گفتم: من هم به وصیت برادرم رفتار مینمایم. پس از دفن برادرم، خود را به قبر رسانیده و کیسه لیره را در گوشه قبر پنهان و از قبر بیرون آمدم.
از این قضیه مدتی گذشت. به علمای محترم، قضیه را گفتم. آنها فرمودند: خلاف شرع نمودی. آن پولها را میباید به فقرا و مساکین میدادی و خیرات و مبرّات برادرت مینمودی.
پس روزی قبرکن را دیدم و به او گفتم: زمان دفن برادرم کیف اسناد از بغلم رها شده و میخواهم قبر را بشکافی و من پایین رفته و کیفم را بردارم.
قبرکن خاکها را کنار ریخته، سنگ قبر و لحد را برداشته، دیدم که کیسهی پول، خالی و چیزی درون آن نیست و در کنار قبر افتاده. با خود گفتم: ای وای؛ موش پولها را برداشته. لیکن با خود اندیشیدم که مگر موش عقل دارد سر کیسه را باز نماید و پولها را بردارد؟! در صورتیکه هیچ جای کیسه پاره نبود. پس کفن را از روی صورت برادرم کنار نمودم. ناگهان دیدم تمامی لیره ها روی صورت او چیده شده. چون خوب نگاه کردم، دیدم لیره های طلا به تمام اندام او چسبیده است. پس دست بردم که لیره ای را از روی پیشانی او بردارم. دیدم چنان داغ بود که گویا انگشتم را عقرب زد و دستم نیش عقرب خورده. دیدم لیره ها توی گوشت او فرو رفته و متصل به استخوان گردیده است. ...
پس به هر حال که بود از قبر بیرون آمده و قریب به بیست سال است که گویا انگشتانم با آهن تافته و سرخ شده برخورد داشته و آنچه هم اطبّا معالجه نمودند، فائده نبخشید و شب و روز نه خواب و نه آرام دارم و از شدت سوزش، انگشتانم را متصل در دهانم میگذارم تا بلکه بتوانم از درد سوزش آن قدری در آرامش باشم.[4]
این داستان مؤید قرآنی هم دارد.
«وَ الَّذِینَ یكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا ینْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ () یوْمَ یحْمى عَلَیها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ»( توبه 34 و 35)
(و کسانی که طلا و نقره ذخیره میکنند و آنها را انفاق نمیکنند در راه خدا پس بشارت عذابی دردناک به آنان بده. روزى كه آن سكّه هاى طلا و نقره و ذخائرشان در آتش دوزخ گداخته شود و پیشانىها و پهلوها و پشتهاى آنان را به آن داغ كنند، این همانست كه شما براى امروز خود ذخیره كرده اید. اكنون بچشید آنچه را كه خود براى خود اندوخته اید)
1- معراج ا لسعاده ص 395
2- شرح حديث جنود عقل و جهل ص 224 با اندكي تلخيص
3- مصبـاح الشـريعه ص171
4- زبدة القصص يا پندهای داستانی