1 ـ احياء قلب
آن گاه كه قلب بميرد، هر گونه ارتباط انسان با خالق با عظمت هستي قطع ميگردد. از كلام الهي متّعظ نميگردد، بلكه پيامبر خدا نيز نتواند حقّ را به گوش جان او برساند:
«إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتي» (روم ـ 52 و نمل ـ 80)
«به درستي كه تو نميتواني به گوش مردگان چيزي برساني.»
و مهر عقاب بر ناصيه ی چنين كسي ضرب ميگردد. مگر دست معجزه گري دوباره به اين زندگي مرده، حيات ببخشد.
اين دست معجزهگر، ياد مرگ است.
رسول اكرم صلی الله علیه و اله فرموده اند:
«أكثروا ذكر الموت فما من عبد أكثر ذكره الاّ احيي الله قلبه و هوّن عليه الموت»
«زياد مرگ را ياد كنيد. چرا كه عبدي نيست كه آن را زياد ياد نمايد مگر اين كه خداوند قلبش را زنده گردانيده و مرگ را بر وي آسان ميگرداند.»
2 ـ مصلحت قلب
مصلحت هر چيز، تأمين كنندهی سعادت آن چيز است. گرچه ياد مرگ براي قلب، غم انگيـز و تلـخ است، امـا بسـان نوش داروي تلخي اسـت كـه بيماريهاي مهلك را ريشه كن كرده و از پديد آمدن آنها جلوگيري مينمايد.
رسول اكرم صلی الله علیه و اله فرموده اند:
«اَكْثِرْ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ فَإِنَّ ذَلِكَ مَصْلَحَةٌ لِلْقَلْبِ»
«زياد ياد مرگ كن كه به مصلحت قلب است.»
3 ـ انكسار قلب
هر شيئ اگر بشكند، از بها مي افتد.به جز قلب كه شكستگيش موجب بهايش ميشود و آن را در نظر خداوند ارزشمند ميكند.
قَالَ الله تبارک و تعالی :
«اِنّي عِنْدَ القُلوبِ المُنْكَسِرةِ وَ القُبورِ المُنْدَرِسَةِ»
«من نزد قلبهاي شكسته و قبرهاي كهنه هستم.»
ياد مرگ قلب را شكسته و بدين وسيله به آن بها ميدهد. كما اين كه يكي از پيروان ايوب پيامبر علیه السلام چنين گفته است:
«قد كان في عظمة الله و جلاله و ذكر الموت ما يقطع ألسنتكم و يكسر قلوبكم»
«و در عظمت الله و شكوه و جلالش و در ياد مرگ، چيزي است كه موجب بريده شدن زبانهايتان و شكسته شدن قلبهايتان ميگردد.»
4 ـ رقّت قلب
رسول اكرم صلی الله علیه و اله فرموده اند:
« ... عَوِّدُوا قُلُوبَكُمُ الرِّقَّةَ»
«دلهاي خود را به نرم بودن عادت بدهيد. »
حضرت عيسي "علی نبینا و اله و علیه السلام" فرموده اند:
«إن الدابة إذا لم ترتكب و لم تمتهن و تستعمل لتصعب و يتغير خلقها و كذلك القلوب إذا لم ترفق بذكر الموت و تتعبها دءوب العبادة تقسو و تغلظ»
«همانا مركب آنگاه كه بر او سوار نشوند و مورد استفاده قرار نگيرد سرسخت شده و خُلقش تغيير ميكند. هم چنين قلوب اگر با ياد مرگ رقيق و نرم نشوند، قسي و سخت ميشوند.»
امير المؤمنين علیه السلام فرموده اند:
«وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ»
«و قلب خود را با ياد مرگ، نرم و قابل نفوذ كن.»
5 ـ تقويت قلب در باور كردن مواعد الهي
تا علم در قلب اثر نگذارد، به مرحله باور و ايمـان نرسيده و در نتيجه كارايي لازم را نخواهد داشت. آنگاه وعده و وعيدهاي الهي عبد را صاحب شوق و خوف ميكند (كه تنها شوق و خوف ميتوانند انسـان را به سمت كمال خويش حركت دهند) كه عبد آن وعده و وعيدها را قلباً باور و يقين داشته باشد و علم به تنهايي چنين نتيجه اي نميدهد.
ياد مرگ، عبد را صاحب يقين و باور قلبي نسبت به وعده و وعيدهاي الهي نموده و يا آنها را زياد ميگرداند.
امام صادق علیه السلام فرموده اند:
«ذكر الموت... و يقوي القلب بمواعد الله»
«ياد مرگ، قلب را در باور وعده و وعيدهاي الهي تقويت ميكند.»
سعيد بن مسيب میگويد: امام علي بن الحسين علیه السلام هر جمعه در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و اله به اين کلام مردم را موعظه میفرمودند و آنها را دعوت به زهد نسبت به دنيا و ترغيب نسبت به کارهای آخرت مینمودند و اين کلام از آن حضرت حفظ و ثبت شد.
ما بخشی از روایت سعید بن مسیب را ذکر میکنیم:
«وَ أَشْعِرُوا قُلُوبَكُمْ خَوْفَ اللهِ وَ تَذَكَّرُوا مَا قَدْ وَعَدَكُمُ اللهُ فِي مَرْجِعُكُمْ إِلَيْهِ مِنْ حُسْنِ ثَوَابِهِ كَمَا قَدْ خَوَّفَكُمْ مِنْ شَدِيدِ الْعِقَابِ فَإِنَّهُ مَنْ خَافَ شَيْئاً حَذِرَهُ وَ مَنْ حَذِرَ شَيْئاً تَرَكَهُ»
«و ترس از خداوند را به دلهايتان بفهمانيد و به ياد آوريد پاداش نيک الهی را در جايي که به آنجا بازگشت خواهيد کرد و به شما وعده داده است. چنان که شما را از عقوبت شديد، ترسانده است. حق اينست که هر کس از چيزی بترسد، از آن پرهيز میکند و هر کس از چيزی پرهيز کند، آن را ترک مینمايد.»
عارف بالله آيت الله ملاّ حسينقلی همدانی رحمة الله علیه :
بلی؛ چه گويم از شر آن روز پر آه و سوزی که قلوب خائفين را خوفش گداخته. چگونه گداخته نشود دلهايشان از روزی که زمين آن، آتش سوزان و صراطش تيزتر از شمشير برّان است. عقلها پرّان و اشکها ريزان است. نجومش مُنتَثِر [ستارگانش پراکنده] و مردمانش چون جَراد منتشر [ملخهای پراکنده]. هولش عظيم و انبياء در اضطراب و بيمند. اخيار مدهوش و ابرار بيهوشند. شدائدش بسيار و محنتش بي شمار است. آفتاب بالای سر و زمين چون کوره آهنگر. بدنها در عرق غرق و لحوم و عظام [گوشتها و استخوانها] در سوز و حرق. جهنم دورشان را گرفته و راه فرار برايشان بسته. ظالم شرمسار و عادل اشکبار، نامه ها پرّان بر يمين و يسار، مردم در دهشت و انتـظار، ملائک غلاظ و شداد در تردّد و عقوبت الهيّه بر مَرَده [سرکشان] و عُصاة [گناهکاران] در تَشَدّد. يکی از اسامی آن روز يوم الحساب است و ديگری يوم التّناد [روز از همديگر رميدن]. از طرفی منادی به خنده و بشارت ندا میکند: «يا اَهلَ الجَنّة ارکَبُوا» [ای بهشتيان؛ سوار شويد] و از جای ديگر ندا میکند که: «يا اَهلَ النّارِ اخسَئُوا» [ای دوزخيان؛ اُف بر شما]. و يکی را خلعت میبخشند و ديگری را میکشند. طايفه ای سرمست شراب طهور و قومی جگرهاشان قطعه قطعه از ضرايع و زقّوم (خوراکهای اهل جهنم)
از قبر صدا آمد "وجدنا وجدنا"
در سمت غربی بيت المقدّس گورستانی است معروف به مقبره ی "ما ملا". تصحيف "ما من الله" است. و يهود آن را "بيت مملوّ" میخوانند. اتفاقاً قاری قرآنی در اين مقبره ضمن تلاوت آيات، اين آيه را خواند:
«فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقّاً»
«آيا وعده هايي را که پروردگارتان در دنيا به شما داد دريافتيد؟»
ناگاه از قبری صدايي شنيد که میگفت: وَجَدْنا وَجَدْنا «دريافتيم، دريافتيم» از آن زمان قبر مذکور معروف شد به قبر "وَجَدْنا" ولی صاحب قبر شناخته نشد.