خیلی عجیبه ما همه نسبت به خطرات احتمالی آینده تلاش میکنیم آمادگی داشته باشیم. میگه یه مقدار پول گذاشتم کنار برای روز مبادا، اگر بیماری سختی گرفتیم بی پول نباشیم. یا میگه ماشین رو، خونه رو بیمه کردم اگر روزی اتفاقی افتاد بیمه به دادمون برسه. یا میگه خونه باید مجهز باشه به سیستم هشدار آتش زوی که اگه یه وقت .......... . هر چه اتفاقی که در آینده محتمله بیفته مهمتر باشه ما تلاش میکنیم بهتر و محکمتر براش مقابله با آن برنامه ریزی کنیم و خودمون رو آماده کنیم. عجیبه! مرگ که کسی درش شک نداره. مهمترین اتفاق در زندگی هر کدوم از ماهاست. احتمال هم در کار نیست همه یقین داریم اتفاق میفته. همه یقین داریم این طور نیست حتما در آینده دور اتفاق بیفته بلکه همه میگیم همین سال آینده شاید، همین ماه آینده شاید، همین هفته آینده شاید، همین روز آینده شاید، همین امروز و امشب شاید و شاید هم همین الان اتفاق بیفته. اتفاق به این واضحی و قطعیت، چه عاملی موجب شده ما نسبت بهش کور و کر بشیم اصلاً نخواهیم بهش فکر کنیم و اصلاً بیا خیال کنیم مرگی در کار نیست!!!!
ای بدبخت بشری که وقتی به طور ناگهاني مواجه با مرگ ميشود، اگر آمادگي نداشته باشد، بيشترين فشار و درد و رنج را متحمـّل ميشود. چنان دردی از جان کندن متحمل میشود که اگر این فشار و درد بر کوهها وارد شود، خورد میشوند. تاب تحمل آن را ندارند.
سختيها و فشارهاي شديد هنگام مرگ و بعد از آن با كسب آمادگي قبل از مرگ تا حدود بسيار زيادي قابل برطرف شدن هستند. بلكه با آمادگي كامل، نجات كامل از آن شدائد حاصل شده بلكه مرگ او آغاز راحتي و آسايش او گردد. لذا منجيان بشر علیهم السلام انسانها را به كسب آمادگي براي مرگ دعوت نمودهاند.
امير المؤمنين علیه السلام فرموده اند:
«استعدّوا للموت فقد اظلـّكم»[1]
«آماده شويد براي مرگ كه به تحقيق بر شما سايه افكنده است.»
و نيز فرموده اند:
«هول لاتدري متي يغشاك ما يمنعك ان تستعدّ له قبل ان يفجأك»[2]
«(مرگ) هراسي (است) كه نميداني چه زماني تو را در برميگيرد. چه چيز مانع توست كه آماده شوي براي آن قبل از اينكه ناگهاني تو را دريابد؟»
و نيز فرموده اند:
«إن العاقل ينبغي أن يحذر الموت في هذه الدار و يحسن له التأهب قبل أن يصل إليدار يتمني فيها الموت فلا يجده»[3]
«سزاوار است عاقل خود را در اين دنيا از مرگ برحذر بدارد و براي آن خود را خوب آماده كند. قبل از اينكه به سرايي برسد كه در آن تمنـّاي مرگ نمايد ولي آن را نيابد.»
ياد مرگ انسان را آماده مرگ مينمايد.
امير المؤمنين علیه السلام به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرموده اند:
«يَا بُنَيَّ أَكْثِرْ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ وَ ذِكْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ وَ تُفْضِي بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَيْهِ وَ اجْعَلْهُ أَمَامَكَ حَيْثُ تَرَاهُ حَتَّي يَأْتِيَكَ وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَكَ وَ شَدَدْتَ لَهُ أَزْرَكَ وَ لايَأْتِيَكَ بَغْتَةً فَيَبْهَرَكَ»[4]
«اي پسرك من! زياد كن ياد مرگ را و ياد آنچه بعد از مرگ به تو هجوم خواهد آورد و تو به آن خواهي رسيد. تا وقتي مرگت فرا رسيد، خود را براي آن آماده كرده باشي و (براي روبرو شدن با آن) كمرت را بسته باشي. نكند مرگت بطور ناگهاني بيايد و بر تو غلبه كند.»
و نيز فرموده اند:
«من تذكـّر بعد السـّفر استعـدّ»[5]
«كسي كه طولاني بودن سفر را ياد نمايد، خود را براي آن آماده مينمايد.»
و نيز در دیوان آن حضرت این شعر زیبا آمده است:
يَا مَنْ بِدُنْيَاهُ اشْتَغَلْ قَدْ غَرَّهُ طُولُ الْأَمَلِ
الْمَوْتُ يَأْتِي بَغْتَةً وَ الْقَبْرُ صُنْدُوقُ الْعَمَلِ
وَ لَمْ تَزَلْ فِي غَفْلَةٍ حَتَّى دَنَا مِنْكَ الْأَجَلُ
ای کسی که چنان مشغول دنیایی که از غیر آن غافلی!
ای کسی که آرزوی بقاء و ماندن و لوازم این بقاء تو را فریب داده!
مرگ ناگهان می آید و قبر صندوق عمل است.
و تو دائم در غفلتی تا این که اجلت میرسد.
روزی که زیر خاک تن ما نهان شود
وآنها که کردهایم یکایک عیان شود
یارب به فضل خویش ببخشای بنده را
آن دم که عازم سفر آن جهان شود
بیچاره آدمی که اگر خود هزار سال
مهلت بیابد از اجل و کامران شود
هم عاقبت چو نوبت رفتن بدو رسد
با صدهزار حسرت از اینجا روان شود
آوازه در سرای در افتد که خواجه مرد
وز بم و زیر، خانه پر آه و فغان شود
تابوت و پنبه و کفن آرند و مرده شوی
اوراد ذاکران ز کران تا کران شود
آرند نعش تا به لب گور و هر که هست
بعد از نماز باز سر خانمان شود
میراث گیر کم خرد آید به جست و جوی
پس گفت و گوی بر سر باغ و دکان شود
نامی ز ما بماند و اجزای ما تمام
در زیر خاک با غم و حسرت نهان شود
خرم دلی که در حرمآباد امن و عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود
این کار دولتست نداند کسی یقین
سعدی یقین به جنت و خلدت چه سان شود
قبض روح با سيخی از آتش
شيخ کلينی روايت کرده از حضرت صادق علیه السلام که حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام را درد چشمی عارض شد. حضرت رسول به عيادت آن حضرت تشريف برد. ديد او را که صيحه و فرياد میکشد. فرمود که: آيا اين صيحه از جزع و بيتابی است يا از شدت درد است؟ اميرالمؤمنين علیه السلام عرض کرد: يا رسول الله! من هنوز دردی نکشيدهام که سختتر از اين درد باشد. فرمود: يا علی! چون ملک الموت نازل شود به جهت قبض روح کافر، با خود بياورد سيخی از آتش. پس بيرون کشد روح او را با آن سيخ. پس صيحه کشد جهنم! حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام چون اين را شنيد، برخاست و نشست و گفت: يا رسول الله! اعاده فرما بر من حديث را. زيرا درد مرا فراموشی داد. پس گفت: آيا از امت شما کسی به اين نحو قبض روح میشود؟ فرمود: بلی، حاکمی که جور کند و کسی که مال يتيم را به ظلم و ستم بخورد و کسی که شهادت دروغ دهد.
1- نهـج البـلاغه خطبهی 64
2- بحار الأنوار ج82 ص171
3- غرر الحكم ص 54
4- نهـج البلاغه نـامهی 31
5- نهج البلاغه حكمت 280