عبد الله عبدی
عبد الله عبدی
خواندن ۶ دقیقه·۶ ماه پیش

یاد مرگ و قیامت (36) ج: نسیان و غفلت از مرگ و آخرت (2)

عرض کردیم که قرآن و خدا در کلامش بارها مذمت و نکوهش کرده است کسانی را که غفلت میکنند از مرگ و پایان دنیا و آغاز آخرت. رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم و عترت ایشان علیهم السلام نیز سرزنش کرده اند کسانی را که مرگ را فراموش و از آن غفلت میکنند. شما که فریاد "یا علی"هایت گوش فلک را پر کرده است و خود را عاشق آن حضرت و حضرت را مولای خود میشماری زمانی که حضرت میخواهد از مرگ سخن بگوید کجایی؟ خوشا به حالت اگر باز فریاد یا علی ت بلند است. و بدا به حالت اگر علی را تنها اگر از مرگ سخن نگوید دوست داشته باشی.

امیر المؤمنین علیه السلام فرموده ا‏ند:

«وَ أُوصِیكُمْ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ إِقْلالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ وَ كَیفَ غَفْلَتُكُمْ عَمَّا لَیسَ یغْفِلُكُمْ وَ طَمَعُكُمْ فِیمَنْ لَیسَ یمْهِلُكُمْ فَكَفَی وَاعِظاً بِمَوْتَی عَاینْتُمُوهُمْ حُمِلُوا إِلَی قُبُورِهِمْ غَیرَ رَاكِبینَ وَ أُنْزِلُوا فِیهَا غَیرَ نَازِلِینَ فَكَأَنَّهُمْ لَمْ یكُونُوا لِلدُّنْیا عُمَّاراً وَ كَأَنَّ الآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَاراً أَوْحَشُوا مَا كَانُوا یوطِنُونَ وَ أَوْطَنُوا مَا كَانُوا یوحِشُونَ وَ اشْتَغَلُوا بِمَا فَارَقُوا وَ أَضَاعُوا مَا إِلَیهِ انْتَقَلُوا لا عَنْ قَبِیحٍ یسْتَطِیعُونَ انْتِقَالاً وَ لا فِی حَسَنٍ یسْتَطِیعُونَ ازْدِیاداً أَنِسُوا بِالدُّنْیا فَغَرَّتْهُمْ وَ وَثِقُوا بِهَا فَصَرَعَتْهُمْ فَسَابِقُوا رَحِمَكُمُ اللهُ إِلَی مَنَازِلِكُمُ الَّتِی أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا وَ الَّتِی رَغِبْتُمْ فِیهَا وَ دُعِیتُمْ إِلَیهَا وَ اسْتَتِمُّوا نِعَمَ اللهِ عَلَیكُمْ بِالصَّبْرِ عَلَی طَاعَتِهِ وَ الْمُجَانَبَةِ لِمَعْصِیتِهِ فَإِنَّ غَداً مِنَ الْیوْمِ قَرِیبٌ مَا أَسْرَعَ السَّاعَاتِ فِی الْیوْمِ وَ أَسْرَعَ الأَیامَ فِی الشَّهْرِ وَ أَسْرَعَ الشُّهُورَ فِی السَّنَةِ وَ أَسْرَعَ السِّنِینَ فِی الْعُمُرِ»

«و سفارش می‌كنم شما را به یاد مرگ و كم كردن غفلت از آن. چگونه غفلت می‌كنید از مرگی كه او از شما غافل نیست؟! و چگونه طمع دارید در عمری كه (كوتاهیش) به شما مهلت نمی‌دهد؟! كافی است برای موعظه ‏‏ی شما مردگانی كه بالعیان آنها را دیده‌اید. (كسانی ­كه با آقایی در دنیا بر مركب خویش سوار شده و با آقـایی در منزل دلخواه فرود می‌آمدند،) حمـل شدند بـه سوی قبـرهایشـان، نه در حالی كه سواره باشند. و آنها را در قبر منزل دادند، نه این ­كه خود (با اختیار و آقایی قبر را) منزل گزیده باشند. گویا هیچ ­گاه در دنیا زندگی نمیكرده‌اند. و گویا آخرت، همیشه مسكن آنها بوده است. ترك نمودند آنجا را كه وطن گزیده‌ بودند و وطن گزیدند آنجا را كه ترك كرده بودند. مشغول شدند به آنچه (امور اخروی) كه خود را از آن دور كرده بودند و ضایع نمودند آنچه (آخرت خود) كه به سویش منتقل شدند. نه توانایی رهایی از زشتیها و امور ناخوشایند (كه بعد از مرگ متوجه آنها شده) را دارند و نه توانایی افزودن بر خوبیها و امور خوشایند را. با دنیا انس گرفتند ولی او فریبشان داد و به او اعتماد كردند ولی او به زمینشان زد. پس بشتابید خدا شما را رحمت كند به سوی منازلتان كه امر شده ‌اید آن­ها را آباد كنید و نسبت به آنها ترغیب شده ‌اید و به سوی آنها خوانده‌ شده‌اید. و تمام كنید نعمتهای خدا را بر خودتان، بـا صبر بـر طاعتـش و دوری از معصیتش. بـه درستی كه فردا به امروز نزدیك است.

چه با سرعت میگذرند ساعتها در هر روز

و چه با سرعت میگذرند روزها در هر ماه

و چه با سرعت میگذرند ماه ­ها در هر سال

و چه با سرعت میگذرند سالها در مدت عمر.»

امام خمینی رحمة الله علیه فرموده اند:

«بدان كه اول منزل از منازل انسانیت، منزل یقظه1و بیداری است. ......... انسان تا تنبه2 پیدا نكند كه مسافر است و لازم است از برای او سیر و دارای مقصد است و باید به طرف آن مقصد ناچار حركت كند و حصول مقصد ممكن است، "عزم" برای او حاصل نشود و دارای اراده نگردد. .......

از موانع بزرگ این تیقظ3 و بیداری كه اسباب نسیان مقصد و نسیان لزوم سیر شود و اراده و عزم را در انسان می‏میراند، آن است كه انسان گمان كند وقت برای سیر، وسیع است. اگر امروز حركت به طرف مقصد نكند، فردا می‏كند و اگر در این ماه سفر نكند، ماه دیگر سفر می‏كند. و این حال طول امل4 و درازی رجا و ظن بقا و امید حیات و رجاء سعه وقت، انسان را از اصل مقصد كه آخرت است و لزوم سیر به سوی او و لزوم اخذ رفیق و زاد طریق باز می‏دارد و انسان بكلی آخرت را فراموش می‏كند و مقصد از یاد انسان می‏رود. و خدا نكند كه انسان سفر دور و دراز پر خطری در پیش داشته باشد و وقت او تنگ باشد و عِدّه و عُدّه برای او خیلی لازم باشد و هیچ نداشته باشد و با همه وصف از یاد اصل مقصد بیرون رود. و معلوم است اگر این نسیان حاصل شد، هیچ در فكر زاد و توشه برنیاید و لوازم سفر را تهیه نكند و ناچار وقتی سفر پیش آید، بیچاره شود و در آن سفر افتاده و در بین راه هلاك گردد و راه به جایی نبرد.»

یه عارفی فرموده که کارمندان و کارگران عزرائیل همین الان مشغولند و تو را به سمت مرگ می‏کشانند. عاقلانه هست آیا مرگ رو فراموش کنیم؟ ابتلا به سرطان شروع شده و تو که فهمیدی سرطان داری و سرطان رو به وخامت است عاقلانه است فراموشش کنی؟

داستان

"ناگاه عزرائیل"

حضرت عيسی علیه السلام کاسه سری را ديد افتاده. پايي بر آن زده گفت: به اذن خدا تکلّم کن و بگو چه کس بودی؟

سر به تکلّم آمده گفت: يا روح الله! من پادشاه عظيم الشأنی بودم. روزی بر تخت خود نشسته بودم و تاج سلطنت بر سر نهاده و خدم و حشم و جنود و لشکر در کنار و حوالی من بود. ناگاه ملک الموت بر من داخل شد. به مجرّد دخول، اعضای من از همديگر جدا شده و روح من به جانب عزرائيل رفت و جمعيت من متفرّق گرديد.

اون زمانی که اصلاً فکرش رو نمیکردی عزرائیل میاد و تو هم دستت خالی. فرشتگان به پشتت میکوبند که از دنیا برو بیرون و برخی دیگر از فرشتگان از جلو تو را میزنند که دستت خالی است برگرد. ..... برگشتی در کار نیست.

شعر

هر دم از عمر میرود نفسی

چون نگه میکنم نمانده بسی

ای که پنجاه رفت و در خوابی

مگر این پنج روز دریابی

خجل آن کس که رفت و کار نساخت

کوس رحلت زدند و بار نساخت

خواب نوشین بامداد رحیل

باز دارد پیاده را ز سبیل

هر که آمد عمارتی نو ساخت

رفت و منزل به دیگری پرداخت

و ان دگر پخت هم چنین هوسی

وین عمارت به سر نبرد کسی

یار ناپایدار دوست مدار

دوستی را نشاید این غدار

نیک و بد چون همی بباید مرد

خنک آن کس که گوی نیکی برد

برگ عیشی به گور خویش فرست

کس نیاررد ز پس پیش فرست

عمر برف است و آفتاب تموز

اندکی ماند و خواجه غره هنوز

ای تهی دست رفته در بازار

ترسمت پر نیاوری دستار

هر که مزروع خود بخورد به خوید

وقت خرمنش خوشه باید چید

سعدی

تمام کسانی صبح از خونه زدند بیرون و مردند و از دنیا رفتند فکر میکردند که به خونه برمیگردند.

1و2و3: بیداری

4: درازی آرزو


یاد مرگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید