هدف از بحث پيرامون مرگ و معاد دو چيز ميتواند باشد:
1. صرفاً تحقيق علمی و ارائهی آن
2. تأثّر و تأثيرپذيري و انقلاب درونی به سبب یاد مرگ و معاد و ترس نسبت به عقوبتها و شوق نسبت به آنچه به آن مژده داده شده که نتیجه آن تنظیم برنامه در زندگی برای رسیدن به بهشت و نجات از جهنم است و البتّه ميتواند خالي از نکات علمی نباشد.
بايد دانست كه اگر در معارف اسلامي توصيه به ياد مرگ و معاد شده است، بخاطر رسيدن به آثار نيكي است كه مترتب بر آن است كه عمدتاً آثار دروني و انقلاب قلبی به نفع عبودیت است. پس اصالت در اين بحث با تأثر، تحوّل و انقلاب دروني است و چنانچه در اين زمينه تحقيقي هم صورت پذيرد، نبايد اصالت را در اين بحث از دست داد.
مثلاً شما نگاه کنید در آیه 56 و 57 سوره نساء میفرماید:
]إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماًW وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلاً[
«كساني كه آيات ما را منکر شدند، سر انجام آنها را داخل آتشي ميكنيم كه هرگاه پوست تنشان پخت، پوستهاي ديگري به جاي آن قرار ميدهيم، تا (مدام) عذاب را بچشند. خداوند، عزیز و حكيم است.$ و كساني كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته انجام دادند، آنها را در باغهايي از بهشت وارد ميكنيم كه نهرها از زير درختانش جاري است و هميشه در آن خواهند ماند و در آن همسراني پاكيزه دارند و آنان را در سايههاي گسترده داخل میکنیم.»
در این آیه خداوند میفرماید من برای شما آیه فرستادم. آیه چیزی است که نمایشگر خدا باشد مثل معجزات. مثلاً پیامبر برای مردم شق القمر کرد. این نصف شدن ماه قطعا مسئله ای طبیعی نبود و هر کس این منظره را دید متوجه شد که این کار طبیعت نیست و قطعا نیرویی غیر طبیعی و عظیم و لا یتنهاهی این کار را کرده است که پیامبر او را خدا میشمارد و او حق است و باید سر تسلیم در برابرش فرود آورد و از پیامبر پیروی کرد. اما عده ای با این که این منظره را دیدند آیه بودنش را انکار کردند با این که میدانستند آیه است. خداوند میفرماید ما آنها را سخت عذاب میکنیم و عذابشان هم لحظه ای نیست بسوزند و خاکستر شوند و تمام. بلکه تا پوستشان میسوزد پوست دیگری بر بدنشان میروید تا باز عذاب را بچشند. بعد هم میفرماید کسانی که ایمان آوردند و کارهای خوب انجام دادند وارد بهشت میشوند که درختان بهشتی دارد و زیر درختانش نهرهای بهشتی جاری است و لذت بخش ترین محل زندگی در همه جهان هستی است و آنها همیشه در آن هستند و همه بهشتیان در بهشت همسرانی پاک خواهند داشت.
حالا اگر کسی به جای تفکر و اندیشه در آنچه خداوند در این آیه میخواهد به بشر بفهماند صرفاً برود سراغ ادبیات آیه و این که مثلاً "اِنَّ" از حروف مشبهة بالفعل است و اسم را نصب و خبر را رفع میدهد و "سین" بر سر "سندخلهم" به چه کار می آید و فرقش با "سوف" بر سر "نصلیهم" چیست. چرا در یک جا نسبت به جهنم سوف آمده و نسبت به بهشت سین آمده و امثال اینها. یا مثلاً از لغت بحث کند که مثلاً "کفر" در اصل به معنای "انکار" است و امثال اینها. یا مثلاً بحث کند که اگر عذاب جهنم تجسم اعمال ما است و خداوند چیزی اضافه نمیکند این پوستی جایگزین پوستی شدن تجسم کدام عمل ما است؟ امثال این مباحث ما را از جهنم دور و به بهشت نزدیک نمیکند. هدف از نزول این آیه تغییرات قلبی و باطنی است نه صرفاً نتایج علمی گرفتن. باید از آن عذاب بترسی و بروی دنبال این که در آیات و نشانه های خدا تفکر کنی و به آنها ایمان بیاوری و از طریق ایمان به آیات، سر تسلیم در برابر خدا فرود آوری و خود را از آن عذاب نجات دهی.
باز شما نگاه کنید در این ماجرایی که امام صادق علیه السلام فرموده اند:
«مَرَّ سَلْمَانُ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ عَلَى اَلْحَدَّادِينَ بِالْكُوفَةِ فَرَأَى شَابّاً قَدْ صَعِقَ وَ اَلنَّاسُ قَدِ اِجْتَمَعُوا حَوْلَهُ فَقَالُوا لَهُ يَا بَا عَبْدِ اَللَّهِ هَذَا اَلشَّابُّ قَدْ صُرِعَ فَلَوْ قَرَأْتَ فِي أُذُنِهِ قَالَ فَدَنَا مِنْهُ سَلْمَانُ فَلَمَّا رَآهُ اَلشَّابُّ أَفَاقَ وَ قَالَ يَا بَا عَبْدِ اَللَّهِ لَيْسَ بِي مَا يَقُولُ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمُ وَ لَكِنِّي مَرَرْتُ بِهَؤُلاَءِ اَلْحَدَّادِينَ وَ هُمْ يَضْرِبُونَ اَلْمِرْزَبَاتِ فَذَكَرْتُ قَوْلَهُ تَعَالَى: وَ لَهُمْ مَقٰامِعُ مِنْ حَدِيدٍ فَذَهَبَ عَقْلِي خَوْفاً مِنْ عِقَابِ اَللَّهِ تَعَالَى فَاتَّخَذَهُ سَلْمَانُ أَخاً وَ دَخَلَ قَلْبَهُ حَلاَوَةُ مَحَبَّتِهِ فِي اَللَّهِ تَعَالَى فَلَمْ يَزَلْ مَعَهُ حَتَّى مَرِضَ اَلشَّابُّ فَجَاءَهُ سَلْمَانُ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ هُوَ يَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقَالَ يَا مَلَكَ اَلْمَوْتِ اُرْفُقْ بِأَخِي قَالَ يَا بَا عَبْدِ اَللَّهِ إِنِّي بِكُلِّ مُؤْمِنٍ رَفِيقٌ .
سلمان رضی الله عنه از بازار آهنگران کوفه عبور میکرد که دید جوانی بیهوش شده و مردم دور او جمع شده اند. مردم به او گفتند: ای سلمان! این جوان گرفتار حمله صرع شده، ای کاش در گوشش چیزی بخوانی. سلمان به جوان نزدیک شد. جوان تا سلمان را دید خوب شد و گفت: ای سلمان! من گرفتار به آنچه اینها میگویند نیستم ولی از جمع این آهنگران میگذشتم و آنها با چکشها میکوفتند و من یاد کلام خدا افتادم که فرمود: "و برای آنها گرزهایی از آهن جهنمی است" پس هوش از سرم رفت از ترس عقاب خدای تعالی. سلمان از آن به بعد آن جوان را به عنوان برادر خود برگزید و شیرینی محبتش نسبت به آن جوان در راه خدا داخل قلبش شد و این محبت همواره با او بود تا این که آن جوان مریض شد و سلمان آمد و بالای سرش نشست در حالی که داشت جان میداد. پس گفت: ای ملک الموت! به برادرم سخت نگیر. عزرائیل گفت: ای ابا عبد الله! من به تمام مؤمنین راحت میگیرم.
حالا شما این داستان رو میخوانید و بحث میکنید که مگر صدر اسلام بازار آهنگران داشتیم؟ چی میشه آدم با یاد جهنم بیهوش میشود؟ چرا حضرت سلمان رضی الله عنه دعا را در گوش بخواند و امثال اینها. در این صورت شما از منظور و مقصود امام صادق علیه السلام دور شده اید. حضرت با نقل این داستان میخواستند تو هم مانند آن جوان یک تکانی بخوری و نگران آینده خودت باشی و در مسیری حرکت کنی که منجر به سعادت و بهشت شود و این نکات علمی تو را از این مقصود باز داشته است.