توسعه عمودی شهر به افزایش طبقات ساختمانهای موجود یا ساختمانهای مرتفع چندین طبقه در شهرها اطلاق میشود و «هویت»، حاصل روابط فرد و پدیده مورد نظر طی زمان و مفهومی نسبی است که یک سوی آن انسان و سوی دیگر محیط قرار دارد که هر شهر و محلهای را از سایر شهرها و محلههای دیگر متمایز میکند.
با رشد روز افزون جمعیت و افزایش شهرنشینی، بهتدریج اراضی قابل سکونت کاهش یافته و در نتیجه ایجاد ساختمانهای بلند و چند طبقه فکر بکری بود تا بیشترین جمعیت را در کمترین فضا جای دهد؛ این ایده به لحاظ اقتصادی و صرفهجویی در میزان اشغال سطح زمین برای سکونت انبوهی از جامعه انسانی بسیار مورد استقبال معماران و طراحان شهری قرار گرفت و به مرور و با گذر زمان تبدیل به یکی از پدیدههایی شد که امروز شهرهای جهان به ویژه شهرهای بزرگ را به شدت درگیر خود کرده است.
توسعه عمودی شهر یا بلند مرتبهسازی در سالهای اخیر به یکی از مهمترین راهبردها و برنامههای توسعه شهری تبدیل شده است و این پدیده ضمن داشتن مزایای متعدد، در صورت داشتن ضعف در برنامهریزی، اثرات منفی بر شاخصهای کیفیت زندگی و بهویژه هویت محلی داشته است.
تاریخچه آغاز بلند مرتبهسازی به اواخر قرن نوزدهم باز میگردد؛ بلند مرتبهسازی از جمله رویکردهای مهم شهرهای بزرگ جهان است که در اثر رشد روزافزون جمعیت، کمبود و گرانی زمین و مشکلات توسعه افقی شهرها رواج یافته است؛ پدیده نخست بهمنظور بهرهبرداری از زمینهای مرکز شهر و در پی توجه به اقتصاد شهر مطرح و در واقع به دلیل محدودیتهای عرضه زمین در این منطقه از شهر، افزایش تراکم ساختمانی به عنوان راهحلی برای افزایش سطح زیربنای مورد بهرهبرداری ارائه شد.
استفاده فراگیر از این روش بهتدریج افزون بر کاربریهای اقتصادی همانند کاربری صنعتی، اداری و تجاری، دامنگیر کاربریهای مسکونی شد و به مناطق پیرامونی شهر گسترش پیدا کرد، از طرفی میتوان گفت، توسعه عمودی شهر میتواند به بسیاری از مسائل شهری مانند کمبود زمین مسکن، کاهش حملونقل، کاهش هزینه تأسیسات شهری، جلوگیری از رشد افقی شهرها و کاهش آسیب وارده بر محیط زیست پاسخ دهد.
برخی معتقدند که در ایران بلندمرتبهسازی اغلب بهصورت تجملی، نمادین و بدون بومیسازی شکل گرفته و به همین دلیل بررسیهای به عمل آمده نشانگر ایجاد تبعات و آثار منفی قابل توجهی برای شهروندان است؛ از جمله مهمترین این مسائل «بحران هویت» یا احساس بیهویتی در شهرها بهویژه در محلههای شهری است که دامنگیر قلمروهای زندگی انسان معاصر شده و به این ترتیب زمینه و بستر مناسبی برای تضعیف پایداری شهرها و نزول کیفیت زندگی شهری فراهم شده است.
رونق برجسازی خصوصی به مرور زمان سازمانها و نهادهای دولتی را نیز تشویق به این امر کرده و به تبع این تغییرات در سیاستهای توسعه شهری و گرایش افراد به سکونت در ساختمانهای بلند مرتبه در چند دهه اخیر تغییرات اساسی در ساختار محلههای مسکونی ایجاد و در نتیجه موجب به وجود آمدن محلههایی شده است که غیر از تفاوت در اسم آنها، هیچ ویژگی متمایز دیگری نسبت به هم ندارند؛ در حقیقت این سیر نادرست در بافتهای جدید شهری ویژگی سنتی محله را از بین برده و موجب کمرنگ شدن ارزشهایی همچون روابط همسایگی، آرامش، امنیت، حس تعلق و وابستگی شده است.
آپارتماننشینی به معنای بد هویتی یا ایجاد اختلال نیست
امروزه مصطلح شده که میگویند فلان پدیده بیهویت است، در حالی که این اصطلاح نادرست است و درواقع میتوان گفت پدیدهای میتواند بد هویت باشد، اما بی هویت، خیر، چراکه به هر حال تمام پدیدههای موجود در پیرامون ما دارای هویت چه خوب یا بد هستند و این موضوع نیز تابع نظام ارزشی افراد است و ممکن است از منظر شخصی یا گروهی، پدیده مورد نظر دارای هویتی خوب باشد و همان موضوع از نظر فردی دیگر به لحاظ هویتی دچار مشکل شده باشد.
وی میافزاید: زمانیکه صحبت از ارتفاع به میان آورده میشود، الزاماً بدین منظور نیست که آپارتمان نشینی نوعی بد هویتی یا ایجاد اختلال است.
بهطور قطع طبیعی است وقتی با گذر زمان و تغییر شیوههای زندگی، آپارتماننشینی جایگزین سکونت در خانههای ویلایی یا قدیمی میشود، دو مورد از عناصر هویتی محل، یکی عناصر کالبدی و دیگری ساکنان آن محل دچار تغییر خواهد شد.
افرادی که ساکن در بافتهای قدیمی هستند، ممکن است با آدمهای جدید تفاوت داشته باشند که در این حالت بهطور معمول هویت تغییر خواهد کرد، اما باز هم نمیتوان این قضاوت را داشت که بهتر یا بدتر خواهد شد.
بهعنوان مثال یک دیوار قدیمی کاهگلی یا یک خانه قدیمی که افراد با آن خاطره دارند، زمانی که خراب و یک عنصر جدید جایگزین آن میشود، منجر به تغییر کالبد محل و به تبع، دگرگونی هویت آن محل نیز خواهد شد، اما باز هم نمیتوان این قضاوت را داشت که این تغییر خوب یا بد بوده است؛ البته زمانی که یک خانه قدیمی و تاریخی خراب میشود، بهطور قطع حس بدی را به همراه خواهد داشت، اما در هر حال هر تغییر یا در هر ارتفاع رفتنی بد نیست.
افرادی که ساکن در بافتهای قدیمی هستند، ممکن است با آدمهای جدید تفاوت داشته باشند که در این حالت بهطور معمول هویت تغییر خواهد کرد، اما باز هم نمیتوان این قضاوت را داشت که بهتر یا بدتر خواهد شد.
چه بسا در بعضی موارد در ارتفاع رفتن نیز میتواند مفید و سودمند باشد و آن مجموعه جدیدی که در این محدوده آپارتمانی یا به خاطر آپارتماننشینی ایجاد میشود، میتواند دارای هویت خوب و منسجمی باشد.
در این مورد میتوان به مجموعههای آپارتمانی و شهرکهایی که در این خصوص ساخته شد، اشاره کرد که در این محلها و مجموعهها به وضوح فرهنگ و روابط منسجم و یکسانی بین افراد ساکن در این محلها مشاهده میشود و چه بسیار از تشکلها و انجمنهایی که در راستای حفظ محیطزیست یا مسائلی از این دست به واسطه اینگونه محلها و شرایط ارتباطی که بین افراد ایجاد کرده، شکل گرفته و بسیار سودمند بوده است.
با اشاره به دوگانه توسعه افقی و عمودی میگوید: در مورد یک موضوع نباید بهطور کلی و تک بعدی نظر داد که منفی یا مثبت است، چراکه باید تمام ابعاد آن مسئله را در نظر گرفت و شرایط را از هر نظر مورد سنجش قرار داد.
بهعنوان مثال در بعضی از نقاط شهر حتی توسعه افقی هم مطلوب نیست و باید همان بافت قدیمی به شکل قبل حفظ و از آن نگهداری شود، بنابراین با توجه به اقتضای شرایط محیط باید به صورت موردی تصمیم گرفت و نباید یک فرمول کلی برای آن پیچید.
تاکید بر جنبههای انسانی در شهرسازی «انسانگرا»
موضوع بلند مرتبهسازی شهری، جایگاه خاصی در برنامهریزی شهری داشته و درباره آن نظریههای متعددی مطرح شده است .نخستین دیدگاهی که به تشویق بلند مرتبهسازی و استفاده از ساختمانهای بلند برای استفادههای مسکونی پرداخت، مکتب شیکاگو بود که در اواخر قرن نوزدهم به موازات توسعه عمودی بخش مرکزی شهر شیکاگو و احداث ساختمانهای بلند به صورت متراکم، نزدیک به یکدیگر و در کنار خیابانها در آن شکل گرفت که در روند تکاملی خود مکتب جهانی مدرنیسم را رقم زد.
گسترش انتقاد از عملکرد مدرنیستها منجر به شکلگیری جنبش پست مدرنیسم در برنامهریزی شهری شد که سعی در بازنگری اصول مدرنیسم برای ارتقای کیفیت محیطی شهرها دارد.
تاکید بر سازماندهی بخشی شهرها به جای طراحی کامل آنها، اهمیت دادن به اختلاط کاربریها، بها دادن به تداوم تاریخی فضای شهری و در نهایت تاکید بر خیابان، میدان و ساختمانهای کم ارتفاع اصول عمده این دیدگاه را تشکیل میدهد.
بهرغم تشویق بلند مرتبهسازی از سوی بعضی دیدگاهها، عدهای بر این باورند که بناهای بلند بدون لحاظ جنبههای انسانی، کیفیت زندگی شهری را به شکلهای مختلف پایین آورده است و همین امر لزوم پرداختن به مقوله «هویت» را به عنوان یکی از شاخصهای کیفیت زندگی شهری اجتناب ناپذیر میسازد.
بر اساس رویکرد شهرسازی «انسانگرا»، ساختمانهای بلند به مثابه ساختاری کالبدی باید بهگونهای طراحی شود که منعکسکننده روابط اجتماعی و فرهنگی همانند جنبه انسانی در شهرها باشد و در عین حال بر مبنای این روابط هویت پیدا کنند.
در واقع «هویت» مجموعهای از صفات و مشخصاتی است که موجب تشخص فرد یا اجتماع از افراد و جوامع دیگر شده و محله نیز به تبعیت از این معیار شخصیت یافته و مستقل میشود، میگوید: محله با هویت محلهای از سایر مکانها و محلهها قابل تمیز و تشخیص داده میشود و هویت در محله به واسطه ایجاد و تداعی خاطرات عمومی، در ساکنان تعلق خاطر و وابستگی ایجاد کرده و آنها را به «هم محلهایها» که گسترهای فعالتر از ساکن شدن صرف دارد، تبدیل میکند.
براساس دیدگاهها و نظریههای مطرح شده در قالب توسعه عمودی شهر و هویت محلهای و به منظور مقابله با عوارض منفی شهرسازی کارکردی یعنی احداث ساختمانهای بلند و گرایش به یکسانسازی، رویکردی که به نظر میرسد از تناسب بیشتری برای بررسی این موضوع برخوردار باشد، مکتب آمایش انسانی یا شهرسازی انسانگرا است که رواج و کاربرد این مفهوم در واقع، واکنشی علیه توسعه صرفاً معماری و طراحی شهری است.
بر اساس رویکرد شهرسازی «انسانگرا»، ساختمانهای بلند به مثابه ساختاری کالبدی باید بهگونهای طراحی شود که منعکسکننده روابط اجتماعی و فرهنگی همانند جنبه انسانی در شهرها باشد و در عین حال بر مبنای این روابط هویت پیدا کنند.
گرایش به بلند مرتبهسازی در شهرهای بزرگ کشور به ویژه در کشور ایران یکی از پیامدهای توسعه شهری محسوب میشود؛ توسعه عمودی شهر میتواند به بسیاری از مسائل شهری همچون کمبود زمین مسکن، کاهش حملونقل، کاهش هزینه تأسیسات شهری، جلوگیری از رشد افقی شهرها و کاهش آسیب وارده بر محیط زیست پاسخ دهد؛ از طرفی این پدیده ضمن داشتن اثرات مثبت در صورت کمتوجهی میتواند نتایج منفی و زیانباری را در ساختار هویت محلات شهر و عناصر هویت بخش آن به بار آورد.