بعضی حرفها فقط گفته میشوند.
نه برای اینکه واقعاً حقیقت دارند،
بلکه برای اینکه لحظهای آرامت کنند.
برای اینکه خیالات راحت شود، دلات قرص بماند، و فکر نکنی به روزی که… رفتن، محتملترین اتفاق دنیاست.
آدمها میگویند میمانند.
با تمام دلشان، با چشمهایی پر از اطمینان،
میگویند: «من هیچوقت نمیرم.»
ولی زندگی، پر از «هیچوقتهایی»ست که خیلی زود اتفاق میافتند.
و تو میمانی…
با جاپای خالیشان،
با حرفهایی که هنوز روی دیوار ذهنات نوشته شده،
و با احساسی که نمیدانی کِی باید تمامش کنی.
آدمها شاید تقصیری نداشته باشند.
شاید خودشان هم باور کرده باشند که میمانند.
ولی آدمها عوض میشوند.
شرایط عوض میشود.
دلها، مسیرها، حتی قولها…
هیچچیز تضمینشده نیست،
مگر همین بیثباتیِ ماندن.
یاد بگیر دل نبندی به کلمات.
دل ببند به رفتار.
به سکوتهایی که امناند،
به بودنی که بینیاز از قسم و وعده است.
آدمها اگر بخواهند،
میمانند، بیآنکه چیزی بگویند.
و اگر نخواهند،
میروند… حتی اگر هزار بار گفته باشند که میمانند.