
حالا، مردم از آن شهربازی میترسند.
میگویند شبها، صدای خندههایی را شنیدهاند که در باد محو میشوند. میگویند چرخوفلک گاهی خودش میچرخد، تابها بدون هیچکس تکان میخورند، و اگر زیاد آنجا بمانی، احساس میکنی که کسی دارد از دور نگاهت میکند.
پس از آنجا دوری میکنند. چون ترسیدهاند.
اما هیچکس هیچوقت از خودش نمیپرسد: "اگر اینها ترسناک نیستند چه؟"
اگر آن صداهای ضعیفِ خنده، صدای ارواحی نباشد که قصد آزار دارند، بلکه فقط یادگاری از روزهایی باشد که هنوز شادی در این زمینها زنده بود؟
اگر آنهایی که هنوز در آنجا ماندهاند، نه برای ترساندن، بلکه فقط برای این مانده باشند که نمیخواهند بروند؟
اگر روحهایی که آنجا هستند، فقط کودکانی باشند که هنوز دلشان میخواهد بازی کنند؟


مردم از آن مدرسهی متروکه میترسند.
میگویند شبها، کسی پردههای شکسته را کنار میزند. میگویند اگر از پشت پنجرههای غبارگرفته نگاه کنی، گاهی یک سایه، خیلی آرام، بین نیمکتها حرکت میکند.
پس دورش را خط میکشند. چون فکر میکنند که نباید آنجا بروند.
اما هیچکس فکر نمیکند که شاید، آن کسی که پرده را کنار میزند، فقط یک کودک باشد که هنوز منتظر است زنگ تفریح را بزنند.
شاید آن سایهی ضعیف، نه یک موجود ترسناک، که فقط یادگاری از کسی باشد که زمانی، اینجا نشسته، رویاهایش را روی کاغذ کشیده، و هنوز... هنوز دلش نمیخواهد از نیمکتش بلند شود.


مردم از آن خانهی خالی میترسند.
میگویند چراغها خودبهخود روشن و خاموش میشوند. میگویند گاهی صدای پاهایی را میشنوی که در اتاق بالا قدم میزنند. میگویند درها گاهی خودشان باز و بسته میشوند.
پس پشت سرشان را هم نگاه نمیکنند و رد میشوند.
اما هیچکس فکر نمیکند که شاید، آن چراغهایی که روشن و خاموش میشوند، فقط عادت کسی باشد که زمانی اینجا زندگی میکرد. شاید آن صدای پاها، فقط کسی باشد که هنوز نمیتواند خانهاش را ترک کند، نه از روی خشم، نه از روی ترسناک بودن، بلکه از روی وابستگی.
شاید آن درهایی که باز و بسته میشوند، فقط انعکاس دستهایی باشند که هنوز دنبال دستگیره میگردند.

مردم همیشه از چیزی که نمیفهمند، میترسند.
شهربازی متروکه، مدرسهی خاموش، خانهی خالی. همهی اینها، در نظرشان وحشتناکاند، چون سکوتی دارند که آدم را به فکر وامیدارد. چون هنوز چیزی در آنها هست که نمیشود نادیدهاش گرفت.
اما اگر مردم کمی بیشتر فکر کنند، اگر کمی بیشتر دل بدهند، شاید بفهمند که اینها هیچوقت ترسناک نبودند.
شاید بعضی جاها فقط نمیخواهند فراموش شوند.
و شاید بعضی روحها، فقط دلشان میخواهد به یاد آورده شوند.......✨💫
