سلام.
کمی زودرنج و حساس است ولی اهل تنبلی و سهلانگاری نیست.
جملهای که معلم کلاس اولم تو کارنامهی توصیفی برام نوشته بود. شاید هنوزم همین باشه. هنوزم قلب ما کوچیکه و همه چیز بهش سنگین میاد.
تو دنیا اونقدر تلخی هست... اما قرار نیست هر روز این دل نازک رو برداریم و بریم به جنگش. تا آسیب ببینه، زخمی بشه. دست خودم نیست. حساس بودن دست خود آدم نیست. فهمیدم شاید این ویژگی هیچوقت از بین نره.
اصلا مگه قراره کامل کنار بذاریم احساسی بودن رو؟ مگه اصلا کنار گذاشتنش شدنیه؟ شاید تا همیشه ما برنجیم از حرفهای به ظاهر ساده. از رفتارهای نسنجیدهی بقیه. شاید همیشه قلبمون زخم بخوره اما میشه کنار اومد و قبول کرد که ما حساس زاده شدیم. میتونیم کنار این رنجشها بریم تو دل زندگی و از غمها نترسیم. خیلی خوب میشه اگه بتونیم جای درست ابراز کردن این ویژگی رو هم پیدا کنیم. حتما تو دنیای خدا یه جاهایی هست که نیاز به دل مهربون داره. مهربونتر از مهربونیای دیگه(:
اگرچه شمعی و از سوختن نپرهیزی
نبینمت که غریبانه اشک میریزی
هنوز گریهی خود را به خنده پنهان کن
بخند گرچه تو با خنده هم غمانگیزی
خزان کجا تو کجا تک درخت من باید
که برگ ریخته بر شاخهها بیاویزی
درخت فصل خزان هم درخت میماند💚
تو پیش فصل بهاری نه اینکه پاییزی
تو را خدا به زمین هدیه داده چون باران
که آسمان و زمین را به هم بیامیزی
خدا دلش نمیآمد که از تو جان گیرد
وگرنه از دگران کم نداشتی چیزی
_فاضل نظری_