تو این یادداشت کوتاه میخوام از میزان حماقتی بگم که تحت تاثیر تجزیه طلبان بهش دچار شدم.
تو همون فضا بود که با یه سایتی آشنا شدم که مطالبش هم همون تجزیه طلبی و قوم گرایی ترکی بود. یادمه داشتم سرسری مطالبش رو میخوندم که آخرش با یه متنی برخوردم که توش در مورد ویژگی های زبان ترکی نوشته بود. یه تیکهاش هم این بود که ترک ها حرف "ت" رو بیشتر "د" تلفظ میکنن.
منم که گفتم داشتم سرسری و با عجله میخوندمشون، سریع هم سایتو بستم و چون خیلی هم مطالبش جذاب نبود تا مدت ها بهش سر نزدم. اما این چیزی که گفته بود تو ذهنم موند.
تو پستای قبلی گفتم که سعی داشتم لهجه بگیرم. به جز اون رو تقویت زبان ترکی هم کار میکردم. سعی می کردم بهتر صحبت کنم و توی حرفام تا جای ممکن از کلمه فارسی و ... استفاده نکنم. این نکته ای هم که تو سایته بود رو هم سعی کردم به حرف زدن ترکیم اضافه کنم... تا جایی که حتی ت کلمهی ترکی رو هم د تلفظ میکردم... (گفتم که یادداشت در مورد میزان حماقته).
بعد از چند وقت دوباره به اون سایته سر زدم و اون مطلبش رو دوباره خوندم. دیدم نوشته ترک ها حرف "د" رو بیشتر "ت" تلفظ میکنن نه برعکس!
(من دفعه اول با عجله رد کرده بودم اشتباه یادم مونده بود)
که موضوع عجیبی هم نیست تو خود فارسی حرف زدن عامیانه هم مثلا مهدی رو میگن مهتی و ... اما من اونقدر مغزمو تحویل این گروها داده بودم که همهی حرفاشونو بی چون و چرا قبول میکردم و حتی میتونستم اسم قومیت و زبانو به خاطر حرفی که اونا زدن عوض کنم... .
یادداشت بعدی دربارهی همین ماجرا رو میتونید اینجا بخونید: چطور تجزیهطلب شدم.