بار شناختی( cognitive load ) یک مفهوم مهم در زمینهٔ تجربه کاربری هست که به حجم فعالیت ذهنی یا بار ذهنی اشاره داره که کاربر در طول انجام یک وظیفه یا به طور کلی در هنگام تعامل با محصول تجربه میکنه.
مثل روند خرید یک محصول از فروشگاه. که شامل بازدید از سایت، مقایسه، انتخاب محصول مورد نظر و در نهایت اضافه کردن به سبد خرید و پرداخت میشه.
در واقع به میزان تلاش ذهنی یا فشار مغزی که به کاربر در این فرآیند یعنی: درک، یادگیری، حل مسئله،و انجام وظایف مختلف وارد میشه ارتباط داره.
سه نوع بار شناختی وجود داره:
1- بار شناختی درونی ( Intrinsic Cognitive Load )
2- بار شناختی غیرضروری یا خارجی ( Extraneous Cognitive Load)
3- بار شناختی وابسته ( Germane Cognitive Load )
-بار شناختی درونی (Intrinsic Cognitive Load): به سختی ذاتی در پردازش اطلاعات اشاره داره،بدون توجه به اینکه چگونه اطلاعات ارائه میشه. بهتره از نشانه ها و الگوهای بصری آشنا استفاده کنیم، با استفاده از عناصر و اجزای آشنا، کل فرآیند را برای کاربران راحت کنیم مثل استفاده از آیکونها، چون کاربرا به طور مستقیم این عناصر بصری را درک میکنن و نیازی به تلاش ذهنی ندارن .
-بار شناختی غیرضروری (Extraneous Cognitive Load): بار شناختی غیرضروری به نحوه ارائه اطلاعات ( آسون یا سخت ) و پردازش اطلاعات میپردازه که این مورد برای هر فرد (کاربر) متفاوت هست . این بار شناختی بر اساس قالب ارائه و طراحی متغیر هست. ارائه نادرست اطلاعات، دستورالعملهای نامفهوم یا طراحی ناکارآمد ممکنه بار شناختی غیرضروری اضافه کنه و وظیفه را برای کاربر دشوارتر کنه.
باید اقدامات غیر ضروری را کنار بذاریم، این اقدامات بیشتر باعث افزایش تلاش بیشتر برای کاربران می شه. هرچه کاربران به گام های کمتری نیاز داشته باشند تا آن ها را به خاطر بسپارند و در ذهن داشته باشند، حافظه کاری آن ها به اطلاعات کمتری نیاز دارد تا بار شناختی را کاهش بده.
-بار شناختی وابسته (Germane Cognitive Load): به تلاش مرتبط با استفاده از حافظه و هوش در پردازش اطلاعات به شکل اسکیماها اشاره دارده که به کاربران در ساخت مدلهای ذهنی و برقراری ارتباط بین دانش موجود و دانش جدید کمک میکنه.
در طراحی و ناوبری بهتره که اطلاعات مهم و مرتبط رو در اولویت قرار بدیم (با توجه به مدل ذهنی کاربر)به نحوی که در دسترس هم باشه، این مورد کمک زیادی به کاربران در دستیابی به اهدافشون میکنه.
وقتی چیزهای جدیدی یاد می گیریم، مغز اونو بارگذاری می کنه تا اطلاعات جدید را به خاطر بسپاره. اگر مقدار اطلاعاتی که باید پردازش بشه از توانایی کاربر برای پردازش بیشتر باشه، منجر به سردرگمی کاربر میشه و ما به هدفمون که راحتی و ایجاد حس خوشایند در کاربر هست نمیرسیم.