تصور کن یک جمعه عصر تو خونه نشسته باشی، یه فنجون چای کنار دستت، لپتاپ روبهروت باز، و یه سؤال تو ذهنت بچرخه: «چطور میتونم کاریار رو از یه مدرسهٔ آنلاینِ خوب، تبدیل کنم به اولین انتخاب هر جوون مشتاق IT تو ایران؟» همین سؤال و هیجان پیدا کردن جوابش باعث شد من، محمد حسین عرفاننیا، وارد مسیر این دوره بشم.

من کسیام که از ترکیب محتوا، داده و دغدغه، کیف میکنم. دغدغهٔ رشد شخصی و کاری آدمها برام جدیه. اینکه یه نفر از یه نقطهای شروع کنه، مهارتی یاد بگیره و بعدش وارد بازار کار بشه، برای من فقط یه داستان موفقیت نیست، یه مأموریت واقعیه. برای همین وقتی کاریار رو شناختم—مدرسهای آنلاین با دورههای مهارتی در حوزه فناوری اطلاعات که با هدف آمادهسازی افراد برای بازار کار طراحی شده—حس کردم انگار یه پازل مهم برام جور شده.
شرکت در این دوره برای من فقط یه آموزش نیست، یه فرصت تمرین واقعی برای دیجیتال مارکتینگه. هم برای سنجش خودم، هم برای اینکه بتونم کمک کنم یک برند آموزشی ارزشمند، به جایگاه بالاتری برسه.
تو مراحل اولیهٔ یادگیری از محتوای دوره، اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد، سبک بیان مدرس بود: هم خودمونی، هم حرفهای. طوری آموزش میداد که حس میکردی کنار دستی نشسته که دغدغهٔ رشد تو رو داره، نه صرفاً ارائهٔ محتوا. مسیر درس دادن ساختار مشخصی داشت: اول آشنایی با مفاهیم پایهٔ مارکتینگ، بعد ورود به فضای دیجیتال و بررسی پرسونای مخاطب، و در ادامه ابزارهایی مثل گوگل آنالیتیکس، ایمیل مارکتینگ و شبکههای اجتماعی. حس خوبی داشتم از اینکه دوره فقط پرزنتِ نظری نبود، بلکه کاربست واقعی و قابل لمس داشت.
اما شاید یکی از قسمتهایی که بیشتر باهاش ارتباط گرفتم، بحث «درک مخاطب هدف» بود. اینکه بدونی دقیقاً داری برای کی تولید محتوا میکنی، به کی تبلیغ میدی، و قراره پیام برندتو به چه کسی برسونی.
تو همین مسیر تحلیل، رفتم سراغ کاریار. شروع کردم به شناخت مخاطب هدف برند، با ترکیبی از روشهای دادهمحور و میدانی. اول از همه به سایت رسمی کاریار سر زدم. مشخص بود که تمرکز اصلی روی جوانهای علاقهمند به حوزهٔ ITه که یا تو دانشگاه هستن یا بهتازگی فارغالتحصیل شدن و به دنبال شغل مناسب یا ارتقا توی کار فعلیشون هستن. بعدش وارد شبکههای اجتماعی کاریار شدم؛ توی اینستاگرام و لینکدینش کلی کامنت و تعامل دیدم که برام شبیه معدن طلا بودن. خیلیا سؤال درباره هزینه، فرصت بورسیه، تضمین استخدام و کیفیت پشتیبانی بعد از دوره داشتن.
با تحلیل همین موارد، یه تصویر واضح از پرسونای مخاطب کاریار ساختم:
جوانهایی بین ۱۷ تا ۳۰ سال، معمولاً مجرد یا تازهازدواجکرده، با سطح درآمد متوسط (۵ تا ۸ میلیون تومان)، اهل شهرهای بزرگ و متوسط ایران، و تشنهٔ یادگیریِ مهارتهایی که مستقیم وارد بازار کارشون کنه. دغدغهٔ اصلیشون یادگیری سریع و کاربردی، پشتیبانیِ واقعی و تضمین کاریابی بعد از پایان دورهست. این آدمها دنبال مدرک نیستن، دنبال نتیجهان. یعنی اگه ببینن که یه دوره واقعاً براشون کار میکنه، حتی با حداقل امکانات هم میان سراغش.
در مرحلهٔ بعد، برای محکمتر کردن تحلیل، یه نظرسنجی ساده طراحی کردم و در قالب استوری و دایرکت به چند نفر از مخاطبای هدف ارسال کردم. همچنین با چند مهارتآموز قبلی تماس گرفتم و در حد چند دقیقه، تجربههاشون از کاریار و انگیزههاشون از شرکت در دوره رو شنیدم.
نتیجه چی شد؟ متوجه شدم که تجربهٔ کاربر توی تعامل با کاریار از دو جنبه کلیدی مهمه:
اول، اطمینان از اینکه دورهها واقعاً مهارتمحور و بازارمحورن؛ دوم، حس همدلی و همراهی از طرف مدرسها و تیم پشتیبانی.
این دو مورد همون چیزیه که تو بازاریابی دیجیتال باید روش دست بذاریم. باید تو کمپینهای تبلیغاتیمون نشون بدیم که کاریار نه فقط یه پلتفرم آموزشیه، بلکه مسیری واقعیه برای ورود به بازار کار. توی شبکههای اجتماعی با روایت داستان مهارتآموزها، مصاحبههای کوتاه، پشتصحنههای آموزش، و حتی پاسخ به دغدغهها، میشه این حس اعتماد رو ساخت. تو ایمیل مارکتینگ میشه از محتوای انگیزشی، نکتههای کوتاه آموزشی، و معرفی مسیر شغلی فارغالتحصیلها استفاده کرد. و توی تبلیغات هدفمند میشه با استفاده از هشتگهایی مثل #برنامهنویسی، #مهارت_آموزی، #ورود_به_بازار_کار، مخاطب واقعی رو به سمت پلتفرم کشوند.
در جمعبندی این مسیر، چیزی که فهمیدم این بود که موفقیت در دیجیتال مارکتینگ، فقط به ابزار و تکنیک وابسته نیست؛ به درک عمیق از انسانهاست. اینکه بدونی پشت هر کلیک، یه آدم واقعی هست با ترسها، امیدها و آرزوهاش. فهمیدم که برای جذب مخاطب، باید دقیق بدونی که کیه، چی میخواد، و چرا تا حالا بهش نرسیده.
و وقتی اینو بدونی، بقیهٔ مسیر فقط اجراست. اجرای پیام، روایت درست، و انتخاب کانالهای هوشمند. حالا که این تصویر روشن از مخاطب کاریار جلوی چشممه، فقط منتظر فرصتم تا اونچیزی که یاد گرفتم رو واقعاً پیادهسازی کنم.