به گمان من پرداخت مستقیم پیمان خیلی با شخصیت قدیمیترین دوستم مشابهت داره. این دوست من از روزمرگی متنفر بود و نمیتونست هیچ پروسه تکراریای رو تحمل کنه. برای همین معمولا دنبال روشهایی بود که اون رو در روزمرگی گرفتار نکنن. غافل از این که زندگی بر تکرار متکی بود و اون باید تکرار کردن رو یاد میگرفت. سالهای بسیاری یکی از موضوعات مورد بحث ما دقیقا همین مسئله تکرار بود. من به عنوان کسی که خیلی در برابر روزمرگی و تکرار مقاومت نمیکردم و صبورانه باهاش برخورد میکردم، معمولا به اون توضیح میدادم که همه آدمهای جهان به شکلی محکومان که با تکرار کردن روزمرگیها زندگی کنن. اما اون اصرار میکرد که روحش با تکرار کردن دچار اصطکاک و ضعف میشه. برای همین نباید برای مدتی طولانی در پروسهای تکراری قرار بگیره. بحث ما معمولا به نتیجهای ختم نمیشد. من که به تکرار روزمرگیهام راضی بودم و اون هم معمولا یه راهی پیدا میکرد که درگیر تکرار نشه و معمولا هم روشهایی که فناوریهای جدید ارائه میدادن برای اون راهحل بودن.
یکی از مسائلی که دوستم زیادی ازش مینالید همین قضیه پرداختهای دورهای بود. اون معمولا هم قبضهای خونه خودش و هم خونه پدریاش رو پرداخت میکرد. همچنین اقساط خودش و پدرش و هزینههای مربوط به بیمه رو مرتبا پرداخت میکرد. بنابراین همیشه باید حواسش جمع میبود که هیچ پرداختیای رو از قلم نندازه و بتونه همهچیز رو پوشش بده. اون انقد حواسش به خونوادش بود که نمیخواست حتی برای لحظهای پدرش بابت به تعویق افتادن پرداخت یک قسط احساس بدی بهش دست بده. دوست من همه این کارها رو مسئولانه و مرتب انجام میداد اما خیلی وقتها با من که درددل میکرد درباره سنگینی کردن بار این پرداختهای دورهای روی دوشش میگفت. نه این که نخواد انجامشون بده و حتی نه این که نتونه این بار رو به دوش بکشه، ابدا اینجوری نبود. اون هم خیلی مسئولیتپذیر بود و هم خیلی قوی. فقط از تکرار کردن این پروسهها عاصی بود و اصلا نمیتونست خودش رو راضی کنه. خودش میگفت که اپلیکیشنهای زیادی رو دنبال کرده برای این که بتونه یه راهی برای حل کردن این مشکلش پیدا کنه. از اپلیکیشنهای برنامهریزی تا اپلیکیشنهای یادآوری و مدیریت پرداختهای مالی و ... .
من هم دوباره درباره این باهاش صحبت کردم که راهی نیست و باید بتونه که این پروسه رو ادامه بده و تحملش کنه. یادمه بهش گفتم که با این روشهای مختلف و از طریق همراهبانکها که خیلی کارت آسونتره و تکرار و روزمرگی این مسئله دیگه نباید روی دوشت انقد سنگینی کنه. اما اون باز هم اصرار میکرد که باید راه بهتری باشه و راه بهتری پیدا کنه. بالاخره با روش #پرداخت_مستقیم_پیمان دوست من تونست راهش رو پیدا کنه. دیگه مجبور نبود هر ماه یه عالمه حساب و کتاب کنه و هر بار ده جای مختلف یادداشت بذاره تا بتونه یادش بمونه که چیا رو باید چه موقعی پرداخت کنه. با روش پرداخت مستقیم پیمان مشکل پرداختهای دورهایش حل شد.
راستش این ویژگی دوست من خیلی قابل ستایش بود که دربرابر روشهای جدید همیشه آغوشش باز بود. برعکس من که همیشه در ابتدای هرچیز جدید مقاومت میکردم، اون خیلی راحت و به همون سادگیای که روشهای جدید ارائه میدادن، اونها رو میپذیرفت و امتحان میکرد. ولی میدونید که چی من رو به اون انقد وفادار کرده؟ دوست من با این که از تکرار متنفر بود، هیچوقت از تکرار من در زندگیش ابراز خستگی نکرد. این برای من خیلی باارزش بود که اون به چیزهای تکراری و یا آدمهای تکراری هیچوقت وابسته نمیشد. اما من رو همیشه به عنوان دوستش در کنارش داشت و این بزرگترین نشونه دوستی ما بود که برای من اهمیت زیادی داشت. کاش همه آدما میتونستن انقد خوششانس باشن که چنین دوستی داشته باشن.