وقتی امروز به بعضی کانالهای مشخص سر می زدم و زخم زبانهایشان را می خواندم و می شنیدم و بر مظلومیت شهید رئیسی اشک میریختم، به یاد مظلومیت امام علی علیه السلام افتادم و فهمیدم چرا امام میفرمود : دنیای شما و خلافت بر شما از ترشحات عطسه بزی برای من پست تر و ناچیزتر است. جایگاه امامت را غصب کردید و اکنون با خلافت من بر خود قصد جانم را کردهاید؟ باشد می پذیرم دست از له کردن حسن و حسینم زیر دست و پای خود بردارید. اما میدانم که آنها را هم به خاطر این خلافت زورکی بر خود تیرباران میکنید و شهید.
اگر آقای رئیسی را زورکی رئیس مردم کردند و ایشان آن را پذیرفت دلیلی داشت و آن شهادت در راه خدمت به مردم بود. شهید رئیسی خوب می دانست که جهاد در این راه به صبح شهادت ختم خواهد شد پس آن را پذیرفت. ریاستی که جز رنج و درد و زخم زبان و توهین و مسخره کردن چیزی برایش نداشت. و این سید مظلوم پایش را در یک کفش کرد تا فقط چون مجاهدی باشد که جز به جهاد خدمت نمیاندیشد. تا مردم با زخم زبانهایشان حق او را در کف دستش بگذارند. ولی آنکه به رئیسش زخم میزند، نمیداند که این ریاست از ترشح عطسه بزی برایش بیارزش تر است و ارزش آن در این است که او را به صبح شهادت در صبح ولایت امامی می رساند که خادمی اش تنها افتخار زندگی اش است.
یادش گرامی و شهادتش مبارک.