حس خوب احترام گذاشتن و مورد احترام قرار گرفتن، دقیقا حس آرامش همان لحظهای است که به محض ورودتان به یک مکان، افراد حاضر در آنجا همه تلاششان را میکنند تا نظرتان را جلب کنند. مانند زمانی که حرفهایتان شنیده میشود و از لمس حس طلایی عزت و احترام، گل از گلتان میشکفد.
چه کسی بدش میآید محترم باشد و در هر جایگاهی که هست، به او احترام بگذارند؟
همانطور که ماری کوری میگوید: “احترام بزرگ و کوچکی، فقر و ثروت یا زشتی و زیبایی نمیشناسد”؛ گذاشتن احترام یک امر متقابل است. نمیتوانیم با لباسهای چرک و چروکیده وارد یک مهمانی بزرگ که میزبان به افتخار ما تدارک دیده است بشویم؛ نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که بدون احترام قائل شدن برای دیگران، بتوانیم تاج احترام بر سرمان بگذاریم.
رفتار و برخورد مناسب، در کارهای تیمی، موقعیتهای کاری و حتی در روابط خانوادگی باعث میشود تا علاوه بر نزدیکی بیشتر، احترام نیز در روابطمان جاری شود.
احترام به خود و دیگران
همین ابتدا، چند صحنه مشابه را که احتمالا آن را تجربه کرده باشید، با هم مرور کنیم:
بسیار خسته و بیحوصله هستید و خودتان نیاز به صحبت کردن با کسی دارید. ناگهان دوستتان به شما زنگ زده یا به دیدارتان میآید تا از مشکلات و سختیهایش برای شما بگوید. در شرایطی که ذهنتان تاب تحمل مسئله اضافی را ندارد، دل به حرفهایش میسپارید تا از مشکلاتش برایتان بگوید.
در یک رابطه عاطفی با کسی که دوستش دارید، به مشکل برمیخورید. در دورههای مختلف با توهین و تحقیرهای او کنار میآیید تنها به این دلیل که به او علاقه دارید.
در محیط کار، زمانی که خودتان هزارتا کار روی سرتان ریخته و وقت خاراندن سرتان را ندارید، همکارتان از شما تقاضایی میکند و کار او را بر کار و فشاری که روی خودتان است، ترجیح میدهید.
لباس مورد علاقهتان را برای عروسی به تن کردید، اما هنوز نسبت به جذابیت خودتان شک و تردید دارید. با این حال اجازه میدهید دوست یا فامیلی که چندان سلیقهاش باب مزاجتان نیست، راجع به شما، لباس و اندامتان اظهار نظر کند.در تمام این شرایط مشابهی که با هم مرور کردیم، در کنار عدم احترام به خود میبینیم که لایههای کمرنگی از کمبود اعتماد به نفس نیز به نمایش درآمده است. این پایه محکم وقتی خراشی ببیند، نه تنها جلوی احترام (respect) به خودمان را میگیرد، بلکه کمکم کاری میکند تا به شخصی منزوی و عصبانی تبدیل شویم.