شکیب نویسنده با طعم نعنا فلفلی
شکیب نویسنده با طعم نعنا فلفلی
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

عروسک آنابل و اعتقاد به خدا -با کدامین عقل خدا را باور کنم؟

مغز طرد شده
مغز طرد شده

مرا شکیب می نامند نامی که به یادگار مانده است.

با کدامین عقل خدا را باور کنم؟

یادم می اید که داشتم به طبقه دوم خوابگاه می رفتم تا شطرنج بازی کنم ،بازی که نسبت به بقیه بازی ها اندک ،مهارتی دارم .در طبقه دوم یکی از بچه ها مرا دید و گفت دارم با یکی از روسیه چت میکنم می خوام به او بفهمانم خدایی هست ،اما نمی شود هرچه میگویم جواب می دهد ،یاد حرف دوستم از دبیرستان افتادم که به معلم دینی مان میگفت شما کتب ضد دینی خوانده اید؟گفت نه ،گفت من خواندم شما هرچه از نظم و جهان و دیگر چیز ها برای اثبات خدا می گویید .دقیقا همین را برا ضد خدا می گویند ،البته شایدم راست میگفت با عقل جور در می آمد مگر کسی را که نمی شد دید را می شد ثابت کرد؟.در جای دیگری یادم می آید که دوستی بهم گفت شما اگر در یک کشور بی دین بودید حال هم بی دین بودی .درآن زمان به گفتم در مورد حسی بگو که هیچ پناهی نداری اما نمی توانستم یا عقل ثابت کنم .حتی خودم هم درگیری هایی داشته و گاه ضد خدا می شدم اما بعد از مدتها توانستم بهتر نگاه کنم که شاید دید جدید تری باشد.

اما حال اگر انجا بودم به او گفتم بگو عروسک آنابل و تسخیرش با شیطان را قبول دارد؟چیزی که در پایان فیلم هم مدارکی از واقعی بودنش نشان می دهد.آیا چشم زخم ،اجنه ،تسخیر را قبول دارد؟اگر آنابل را قبول دارد چطور می شود روح یا شیطان را با علم ثابت کرد ؟به قول ابن سینا چیزی را که نمی توانی قبول کنی را نفعی نکن .نکته دیگر در مورد مستند آب بود که قبلا دیده بودم مستندی خارجی که می گوید شک بلور و قطرات آب درجاهای مختلف و شرایط غم و شادی متفاوت است .یا جملاتی که افراد بر روی دو پرتقال می نویسند و یکی را می بینند که کاملا کپک زده و دیگری خیر .این نشان دهنده انرژی مثبت و منفی و وجود چیز هایی است که با مغز مدرسه و دانشگاه جور در نمی آید .اما دیده شده و حقیقت دارد.اگر بخواهم بگویم چیزی با ذات منفی درجهان هست که میشود آنابل خب مسلما چیزی با ذات مثبت هم هست مگر میشود ویروسی باشد و آنتی ویروسی برایش نباشد؟حال شما ذات مثبت را چه می نامید؟چیزی که به شما شر می رساند باید در مقابلش چیزی باشد که به شما خیر داده و حفظتان می کند . هردو غیر مادی و هردو غیر قابل دیدن هستند .

عصر آینده برایم جالب است،آیا عصر ترکیب دین وعلم خواهد بود؟ ما از عصر ضد علم در اروپا وارد عصر ضد دین شدیم (بیشتر ضد دین تحصیل کرده ها) و در آینده باز بشر می فهمد که همانطور که در اولی زیاده روی کرده در دومی هم زیاده روی کرده و عصری نو بنا می شود.جالب است برایم بدانم موجودات در سیارات دیگر هم خدا پرستند یا آیا مثل عصر دایناسور هاست یا خیر؟خیلی ها از من درمورد نظریه داروین می پرسند جواب بنده است که گفته شدن نظریه داروین به معنای درست بودن قطعی آن نیست شاید به این معنا باشد که ما نظریه بهتری هنوز نتوانسته ایم ارائه دهیم و گرنه ثابت کرده اند 2+2 ،5هم می تواند بشود .شاید بهتر باشد صحبت های مایکل بیهی بنیان‌گذار فلسفهٔ پیچیدگی کاهش ناپذیر راهم یک مطالعه ای بکنیم.البته در جامعه علمی نظریه داروین را با اکثریت پذیرفته اند،بنده هم نه از دانشمندان زیست شناسی هستم نه ادعایی دارم .اما قبول کردند با نفی این نظریه نه در زندگی بنده تاثیر گذارست و نه فرقی میکند برای من،که بخواهیم سر خود و دیگران را درد بیاوریم.مگر قبول یا ردش دلیل بر رد مطالب عنوان شده در اول می شود؟

این بهترین پاسخی بود که با ذهن صرفا مادی می شد توضیح داد خدا را البته از نظر من .اما من خدا را حس کردم در مشکلات در خواب هایم ،در وقایعی که قبل از رخ دادن در خواب می دیدم .در جواب هایم.این راهم نگفتم که خدا پرست بشوید ،نه صرفا گفتم تا دیدی به شما بدهم.

نکته دیگر اینکه حتی شیطان پرستان هم خدارا قبول دارند چون ذات شیطان برای مقابله با خداست مثل کسی می ماند آنتی ویروس را قبول دارند پس حتما ویروس را هم قبول دارد.

اینکه دین را قبول داشته یا نداشته باشید امری نیست که به کسی مربوط باشد اما می توانیم با قطعیت رد نکرده و بیشتر فکر کنیم.

اگر 500 سال پیش درمورد باکتری کسی حرف می زد مردم می خندیدند و اورا احمق می دانستند و در تیمارستان نگه می داشتند (یادی کنیم از Ignaz Philipp Semmelweis ) وشاید همه چیز را به غضب الهی نسبت می دادند .اما حال باز از طرف دیگر بام افتاده اند بعضی ها و کلا هرچیزی را رد می کنند .

حال مانده ام 500 سال دیگر مارا احمق نمی خوانند؟در کتابی می خواندم که نویسنده بعد از سخنرانی در کنار پرفسور پیری می نشیند و او می گوید سخنرانی فلانی را گوش کردی؟می گوید بله .پرفسور در جواب می گوید 20 سال پیش من داشتم در همین مکان این مطلب اثبات می کردم و در پایان همه برایم دست می زدند حال بعد 20 سال کسی امد و مطلب مرا رد کرد و ملت برای او دست می زنند.

و در آخر کلام هم بنده نویسنده هم شمای خواننده این متن را براساس وقایعی که در زندگی تجربه کرده ایم و سخنانی که از دوست و آشنا یا آن منبع فکری که که می خوانیم قیاس خواهیم کرد.وهمه تعصباتی در نوشتن و خواندن دارند و مضامین متفاوت گاها برداشت می شود .کسانی که در جامعه توانایی فکر کردن دارند انگشت شمار و اکثر مردم صرفا گوینده و طوطی سخنان دیگران هستند.و هرکه رسانه قوی تری داشته باشد مقلدان و طوطی های بیشتری دارد.

به امید اینکه طوطی نباشیم.

دینبی دینخدابی خداداروین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید