نظام آموزشی،نظامی منسوخ شده که تنها با گچ گرفتگی و آتل بندی و تزریقات و به زور سرم زنده نگهش داشته ایم و هر بار که می خواهیم از زنده ماندن آن قطع امید کنیم با حیرت با سی پی آر و شوک الکتریکی و هزار فن پزشکی موفق دیگر رو به رو میشویم!!
ابتدایی
کودکانمان را ۶ سال به مکانی میفرستیم که عملا عنصری ارزشمند به نام خلاقیت را در مغزشان به شیوه ای دلخراش به قتل می رساند.
در این مکان تنها چند صد صفحه مطلبی که معلوم نیست در چه سالی و توسط چه کسی و بر اساس چه چیزی نوشته شده در مغزشان فرو می کنیم .
کافی است یکی از آنها به جمع و تفریق و ... ای که ریاضی نام گرفته بی علاقه یا در آن بی استعداد باشد و آنجاست که آگاهانه هزار انگ و سرکوفت بر سرشان می کوبیم که تو خنگی،خوب تلاش نمی کنی و تنها سرگرم بازی هستی.
بی رحمانه هوش اجتماعی،همدلی و احساس صمیمیت را در وجودشان نابود می کنیم
نه تنها برای پرورش استعداد های آنها کاری نمی کنیم بلکه در مواقعی استعداد های هنری،اجتماعی و عملی آنها را صرفا به دلیل آنکه در چنین برنامه ی آموزشی جا ندارد سرکوب و شمع شوق و محبت را در دلشان خاموش می کنیم
آنها را در اختیار معلمانی گاها بی حوصله و بی عشق و سخت گیر که چیزی جز کتک نزدن(!)را از مدل اموزشب معلمان نسل خود حذف نکرده اند می گذاریم
و در انتها ربات هایی که تنها حفظ کردن و سرهم کردن چند عدد را آموخته اند را با افتخار به مدارس ماوسطه ی اول میسپاریم...
متوسطه ی اول
در این مقطع بچه هایی که تازه پا به مرحله ی نوجوانی گزاشته اند را با ازمون های مختلف می آزریم و آنها را برای (به اصطلاح)درس خواندن به معنی واقعی آماده می کنیم
تنها مزیت دوره ی قبلی یعنی نمره محور نبودن آموزش در اینجا از بین میرود و والدین به معدل ۲۰ فرزندان خود فخر میفروشند نه به طریقه ی بدست امدن آن بیست(تقلب?)
اینجا که رقابتی اندک ایجاد شده بچه ها راه و رسم تقلب را می اموزند و خود را برای ورود به جامعه ای بر این مبنا اماده می کنند.
معلمانی که اکثرا ۵۰ سالی سن دارند و حوصله ی سوالات بی انتهای نوجوانان را ندارند ساده و مخرب ترین راه یعنی سرووب آنها را انتخاب می کنند و بجز حفظ کردن قدمی برای فهماندن و ارتقای درک بچه ها از مفاهیمی نه چندان کاربردی نمی کنند .
در این مکانی کسی برای انسانیت ارزش قائل نیست و به دلیل سرکوب شدن و پاسخ ندادن به نیاز های اساسی یک نوجوان انها را به مسیر هایی نه چندان خوشایند هدایت می کنیم.
متوسطه ی دوم در انتطار کور کن(کنکور)
در این مرحله رقابت به اوج میرسد و بچه ها به انواع امراض روحی و کمبود ها دچار می شوند و برای ۲۵ صدم نمره ی نا قابل چه اشک ها که نمیریزند و سرکوفت ها که نمیشنوند .
معضل ویرانگری به نام کنکور در انتطار انهاست که می خواهد به شکلی حیرت انگیز نتیجه ی دوازده سال تحصیل(با کمی انصاف سه سال خر زد...درس خوانی)را تنها در ۴ ساعتی که خدا می داند در چه حالی هستند ارزیابی کنند و اینده ی آنها را رقم بزنند .
از انجایی که کنکور نیز امتحانی به شیوه ی آدمیزاد نیست و باید ۲×۲ را خواند و تعداد اجر های خانه ی محمد را بر اساس شکلات های فاطمه تعیین کرد تنها کلمه ی "سلام" را اگر از زبان حضرت حافظ بیرون امده باشد ده خط تفسیر نمود به شیوه ی عادی نمی توان در آن موفق شد و باید هزینه های بسیار کرد.....
انسانی
این رشته قلب تپنده ی جامعه و هدایتگری برای ریاضی و تجربی است اما با این حال اگر این رشته را انتخاب کرده باشی با نگاه معنا دار مردم و سخنان صد من یک غازی که تو را به دلیل انتخاب این رشته بی عرضه و تنبل می دانند مواجه میشوی.
ریاضی و تجربی
این رشته هارا عموم مردم تنها پزشکی و مهندسی می دانند و از انجایی که انها جای شما نیستند و نمی دانند در مدارس و دبیرستان ها چه می گذرد نمی دانند که هزاران نفر داوطلب این رشته ها هستند و احتمال قبولی شما حداقل یک هزارم است ناممون نیست اما بسیار دشوار است و حتی اگر قبول شوی شغل آینده ات نیز معلوم نیست
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند بچه جون درس نخون لیسانسه هاش بی کارند
هنر و رشته های غیر نظری
این رشته ها که عملا رشته حساب نمی شوند و رفتن در انها از نطر مردم مثل ان است که ترک تحصیل کرده باشی ...
چه زمان از این عذاب راحت میشویم و دوازده سال از بهترین سال های عمر برای یاد گیری را با خواندن میلیون ها صفحه ی غیر کاربردی تلف نمی کنیم....